عزت خدایی ،شوکت شیطانی

 در دنیای ما جوونا ، دیده شدن ، درک شدن ،مورد توجه قرار گرفتن و به طور کل عزت داشتن خیییلی بحث داغ و

مهمیه و میشه گفت درصد بالایی از جوان ها دنبال توجه دیگران هستند .

درصد کمی هستند که به طرز تفکر و طرز نگاه اطرافیانشون اهمیت نمیدن. ماجوونا دنبال دیده شدن هستیم .

اصلا بحث مد و بروز بودن هم بخاطر همین دیده شدن و پسندیده شدن به وجود اومده.

متاسفانه یا خوشبختانه ، ما مردم محتاج نگاه دیگران هستیم . دوست داریم دیگران به ما توجه کنند.

پسرا طرز فکر جنس دختر براشون مهمه و همین طور جنس دختر ،براش مهمه که پسرهای اطرافش ، چه طرز

تفکری نسبت به اون دارن . درمورد پوشش ، تفکراتش ،علاقه هاش ، سطح علم وسوادش ، گفتارش ،چهره اش،

همه اینها براش اهمیت داره.همین طور در بین همجنس خودش!

یک پسر وقتی دربین رفیقاش در خوش تیپی ، یا در خوشگلی تحسین میشه ناخوداگاه لذت میبره .

وقتی میگن پدرش وزیر نفته لذت میبره .دختر هم به همین شکل، لذت میبره ازین که بگن خوشگل ترین دختر

مدرسه است .

عده ای کسب  عزت رو در پولدار بودن میبینند ، عده ای بدست آوردن عزت رو در کسب علم میبینند ، عده ای

عزت رو در زیبایی میبینن ، عده ای  عزت رو در گفتار و کردار و رفتار میبینن و خلاصه هر کسی عزت رو در یک چیز

میبینه ودنبال همون چیز هم میگرده تا عزت  رو بدست بیاره .

 عده ای که ثروت رو ، مایه ی عزت میدونن !

به هر دری میزنن که به این ثروت برسن ،به پول برسن.کاری نداره از چه راهی ، حلال یا حروم ! پاک یا نا پاک !

مهم براش ثروتمند بودن و رسیدن به خواسته هاست.

از حق هم نباید گذشت که ثروت در دنیای مادی ما ،از اهمیت خاصی برخورداره ،و خیییلی از گره ها رو میشه به

وسیله ی ثروت باز کرد . ثروت مایه ی عزت داشتن میشه البته اگر درست استفاده بشه و الا همون ثروت باعث

ذلت فرد میشه .ثروت گاهی انسان رو به عرش میرسونه ،و گاهی به فرش !

داشتن ثروت به خودی خود بد نیست ،مهم طرز استفاده ی ماست !

نمیدونم این حرفم زدنش خوبه یا بده ، اما من خودم شخصا از ثروت لذت میبرم!

خیلی از افکار خوبم رو بخاطر نداشتن پول فراموش میکنم!خوب دوست دارم مشکلی از لحاظ مادی نداشتم و این

افکارم رو به راحتی پیاده میکردم .

(که البته حرف زدن راجب این که چرا فکر میاد اما ثروت نمیاد مسئله ای هست که خودش یک مطلب جداگانه میطلبه)

و منظورم این نیست که ثروت داشته باشم که خونه بخرم ،ماشین بخرم !

این مدل نیازها و مسائل بلاخره دیر یا زود حل میشه !

شاید  من هنوز جنبه ی ثروت مند شدن رو ندارم ، شاید ثروت ابزاری بشه برای انحراف من و یا طغیان من !

ثروت هم یک جنبه ای میخواد ! ثروت خوبه به شرط احتیاط .

نمیدونم کجا خوندم ، فکر کنم روایت از پیامبر (صل الله علیه و آله) بود که :

اگر به انسان رودخانه ای از طلا بدن باز دنبال دریایی از طلا میگرده .

عده ای رو خدا فقیر میپسنده! چون میدونه این فرد جنبه ی ثروت مند بودن رو نداره ،به صلاحش نیست .

و اگر عادلانه به قضیه نگاه کنی ، میبینی خدا چقدر تو رو دوست داشته که تو رو از پول و ثروت دور نگه داشته .

عده ای بعد از ثروت مند شدن عبادت رو فراموش میکنند .عده ای بخیل میشن ، عده ای حریص میشن

زیاده خواه میشن، عده ای مغرور میشن.

اگر خداوند ثروت بده به جا میده ...و از تو انتظار داره درست و بجا از اون استفاده کنی.

در روایت از امام حسین (علیه السلام) ؛ حضرت فرمودند : شکـــر ، زیور توانگریست .

وقتی خدا به نعمت هات اضافه میکنه ،باید شکرت رو افزایش بدی ،اخلاقت رو بهتر کنی ،از مردم دست گیری

کنی . فردی که به لطف خدا، مشکلات مادی نداره ، نباید به کسانی که درگیر مشکل مادی هستند چیره بشه !

نباید مسخره کنی ، نباید توهین کنی و فخر بفروشی .انسانی که مشکلات مادی نداره ،باید اخلاقش ،رفتارش ،

گفتارش ،همه و همه در ارتباط با مردم مثل قند شیرین باشه .

عده ای عزت رو در زیبایی و جمال میدونند !

شاید هر وقت اسم زیبایی و زیبایی طلبی به گوش ما میخوره همه افکارمون میره سمت خانم ها !فکر میکنیم فقط

خانم ها به زیبایی و جمالشون اهمیت میدن . در صورتیکه اینجوری نیست همه ی انسان ها به زیبایی شون و

جمالشون اهمیت میدن .

 زن ذاتا زیبا خلق شده ،ملیح خلق شده ،و به قول نبی(صل الله علیه وآله) دختر گل خلق شده.

اگر آرایش هم نکنه باز در چشم جنس مرد زیباست ،افسون گره .

و اساسا خانم ها مثل ماشین پژو 206 میمونن! ماشین 206 یک ویژگی داره که مابقیه ماشینها ندارن ، اونم

اینکه هر نوع تغییری درش ایجاد کنی بهش میاد ، و زیباش میکنه .

اگر درب هاش رو طوری درست کنی که به بالا باز بشه ،اگر رینگش رو عوض کنی ،سقفش رو برداری ،کمکاش رو

بخوابونی ، یا کمکاش رو بیاری تا آخر بالا ، خلاصه هرکاری که درین ماشین انجام بدی باز زیبایی خودش رو داره .

حالا شما بیا همین کارها رو ، روی ماشین ماکسیما پیاده کن !

با اینکه گرون تره ،شیک تره ،بزرگ تره ،امکانات بیشتری داره اما از ریخت میافته ،این تغییر ها بهش نمیاد !

ماشین 206 جوری طراحی شده آرایشش بکنی یا نکنی زیباست . زن هم همین طوره چه آرایش بکنه یا نکنه

زیباست .

مردها باشگاه پرورش اندام میرن ،تا اندام زیبایی داشته باشن .بهترین و گرون ترین البسه رو تهیه میکنند ،

تا جنس زن از تیپشون لذت ببره .

بعضی از خانوم ها شاید در سال 2 یا 3 بار برن مدل موهاشون رو تغییر بدن ، اما آقایون در سال ، 200 تا مدل مو

رو روی سرشون امتحان میکنند. یک روز کت شلوار پارچه ای میپوشه ، یکروز چرم میپوشه ،یک روز لی تنش میکنه

و انواع و اقسام مدل ها وتیپ ها ، اما باز هم اون افسونگری زن رو نداره !

عده ای عزت و در گفتار و رفتار میبینند !

نمیگم خوبه یا بده ! فقط دارم نمونه هاش رو توضیح میدم .

طرف لهجه ی محلی خودش رو تغییر میده تا نفهمن روستاییه و همه از حرف زدنش لذت ببرن .

یا در گفته هاش مزاح میکنه ، تا از حرف زدن باهاش خسته نشی کسل نشی !

نمیگم بده یا خوبه فقط دارم مثال میزنم .

وقتی با کسی برخورد میکنه سعی میکنه نقش بالا شهری ها رو بازی بکنه . با ادب باشه ، متین باشه

آروم باشه .بلند نمیخنده ، با کسی درگیر نمیشه ،فحش نمیده ،بد دهنی نمیکنه ،سعی میکنه بی احترامی نکنه

عده ای عزت رو در علم میدونند !

دکتراشو بگیره تا توی فامیل از همه ، رتبه ی علمیش بالاتر باشه ! المپیاد شرکت میکنه تا براش افتخار باشه !

عده ای عزت رو در انسانیت میدونند !در باخدا بودن میدونند !

و چندین و چند موضوع و بحث دیگه که مردم برای تو دل برو بودن و عذت داشتن ،به سراغش میرن.

همه اینها و گفتم و شرح دادم  تا به اینجا برسم که عزت رو در عالم دوکس پخش میکنند :

یک عزت که خــــداوند عطا میکنه به انسان

و دوم عزتی که شیطان به انسان میده .

عزت رو تنها از دو راه میشه بدست آورد ،یکی شیطان و یکی خدای متعال .

اما عزتی که شیطان به انسان میده :

بهت عزت میده و تو رو تا جایی که فکرش رو هم نمیکردی بالا میبره ....میبره بالا ...

چه از لحاظ مالی ،چه علمی ،چه معنوی و...اونقدر میبره بالا و حسابی بین مردم عزیزت میکنه، بهت عزت میده

افتخار میده ،خوب مشهور که شدی ، چنان ازون بالا رهات میکنهکه وقتی خوردی زمین استخونات خورد بشه .

چنان آبروتو رو میبره که نتونی سرتو بالا بیاری

بهت عزت میده ،پول میده ،تا گروهی مثل گروه امیر منصور آریا تشکیل بدی ،رشوه بدی ،رشوه بگیری

با 3 هزار میـــلیـــارد سهم بیت المال برای خود کاسبی راه بندازی ، بهترین خونه ،  بهترین ماشین ،ویلا

سفره های رنگین ، بهترین لباس ،بهترین موبایل ،احترام !

بعد که خوب احساس آرامش و ثروت کردی ،خوب که رشوه گرفتی و رشوه دادی و جهنم رو برای خودت خریدی و

صدها نفر رو با طناب خودت کشوندی توی جهنم ، میاد و نردبانی رو که ، تو ازش بالا رفتی رو   از زیر پات میکشه

بیرون ؛ آبروتو میبره ،زندگیت رو خراب میکنه ، زندانی میشی ، خلافکار شناخته میشی ، کلاه بردار شناخته

میشی ،در ثانی از اونهمه لذت و ثروتی که جمع کردی و حرصش رو میزدی هم بی نصیب میشی .

دقیقا مثل کاری که گزارش گر ها و برخی خبرنگار ها انجام میدن .

اول یک سوژه پبدا میکنند بعد این فرد رو تا حد خدایی بالا میبرن ، چنان ازش تعریف و تمجید میکنند که همه فکر

میکنند فلانی معصوم از خطاست. به محض این که یک کار اشتباه انجام دادن چنان آبروش رو میبرن که بیاو ببین.

اما عزتی که خدا بهت میده اینجوری نیست !

اول نگاه میکنه ببینه تو زمینه ی ثروت مند بودن و جنبه ی بی نیاز بودن رو داری یا نه ؟!

اگر بدونه تو با ثروت و قدرت و شهرت از مسیر سعادت دور میشی و این نعمت ها برای تو ســـم محسوب میشه ،

اصلا تو رو نزدیک این مسائل نمیکنه . واگر قرار باشه ثروتی به تو برسه ،اول زمینه ثروت رو برات محیــــا میکنه .

تو رو مشغول  کار کردن و زحمت کشیدن میکنه ، تا وقتی ثروتمند شدی  قدرش رو بدونی ،و مفت از دست ندیش

و ثروتی که خدا بهت میده چندتا ویژگی مهم داره ،اینکه برکت داره !

یعنی شاید صد میلیون تومن پول داشته باشی، اما خدا برکتی به این پولت میده ، که به اندازه ی 200 میلیون

تومن برات سود داشته باشه .

دوم کسی نمتونه این ثروت رو از چنگت دربیاره .

وقتی شیطان بهت ثروت و شوکت میده ،چون از حق مظلومین بدست آوردیش ،خدا یکجایی مچت رو میگیره .

اما وقتی خدا بخواد کسی رو عزیز کنه ،هیچ کس نمیتونه جلو شو بگیره و مانعی بتراشه.

شیطان از راه علم به تو عزت میده ،اما آیا این علمی که تو بدست آوردی ،مفید بوده یا مضر ؟

باعث آبادی و آزادی و رفاه حال بشر شده ! یا باعث قدرت مند شدن سلطه گران وستمگران؟!؟!؟

اسرائیل و ایران هر دو انرژی اتمی دارن ،اما اسرائیل با علم هسته ایش بمب اتم تولید میکنه ،ایران داروهای ضد

سرطان تولید میکنه .هر دو یک نوع علم رو در اختیار دارن اما یکی رو شیطان و دیگری رو خدا میده ،و در بعضی

جاها شنیدم که این علم رو امام زمان میده.

علمی رو که خدا یا امام زمان (عج)به بشر عطا میکنه باعث رفع مشکلات و رفاه بیشتر شده ، و علمی که

شیطان در اختیار بشر قرار میدهاسمش رفاهه درصورتی که باعث کشت و کشتار و ظلم و ستم و آوارگی یک

عده ای میشه .

حرف زیاده اما جاش نیست ....انسالله وقت دیگه ...

من نوشتم وظیفم رو انجام داده باشم اما شما نتیجه گیری یادتون نره ...

یاعلی

قابلیت تغییر داشتن

شاید این نکته رو خیلی توی مطالبم خوندین ،

که گاهی ما برای چیز هایی نگرانیم که نباید نگران باشیم .

گاهی غصه ی عده ای رو میخوریم که نباید بخوریم .

گاهی خودمون رو مشغول عده ای میکنیم ، که اصلا وظیفه ای در موردشون نداریم .

دیدی عده ای به زور میخوان تو رو آدم کنن !؟به زور میخوان چادریت کنن !

عاشق پسری شدی ، به زور میخوان تو رو متقاعد کنن که این پسر فرد قابل قبولی نیست

و یا تو با دختری آشنا شدی ، نیت بدی هم نداری ،اما یک عده سریع واکنش نشون میدن

و مسائلی ازین قبیل .... نه به تو فکر میکنند و نه به عقاید و افکارت و سلیقه ای که داری !

من خودم شخصا از نصیحت کردن بیزارم، اما همیشه به این فکر میکنم که 

 اگر قرار باشه کسی رو نصیحت کنم ،چندتا شرط رو باید رعایت کنم .

یک موقع هست که شخص خودش میاد و از تو موعظه میخواد ،

گاهی هم تو احساس میکنی اینجا باید این نفر رو موعظه کنی

نصیحت کنی ، امر به معروف کنی ،نهی از منکر کنی یا حتی یک انتقاد سازنده داشته باشی

وقتی خود شخص میاد و از تو طلب موعظه میکنه ، تو دیگه دستت بازه برای حرف زدن .

واین جا، هنـــــر تو رو میرسونه که چطور با فرد حرف بزنی و نصیحتش کنی .

که در مطلب چهار قسمتی "امـــر و نــــهی" در موردش حرف زدیم.

اما گاهی شما احساس میکنی که لازمه درین زمان فلانی رو نصیحت کنی ،

حتی اگر خودش از تو انتظار کمک و راهنمایی نداشته باشه .

اینجا یک نکته هست که باید خییییییلی خوب بهش توجه کنی :

(=> فرد باید قابلیت تغیـــیر رو داشته باشه <=)

اینجور نباشه که یک عمر ،با بهترین نوا یاسین بخونی ،بعد متوجه بشی توی گوش خـــــر یاسین خوندی !

همیشه باید فرد مقابلت رو بشناسی ؛

گزینه ی اول=یکی هست که به محض شنیدن نصیحت پرخاش میکنه ، هار میشه ،رم میکنه .

گزینه ی دوم=یکی هست که نصیحت رو میشنوه ، اما عمل نمیکنه ، کار خودش رو پیش میبره

گزینه ی سوم=یکی هم هست که هم گوش میکنه و هم تو رو وادار میکنه به بیشترنصیحت کردن

شما فردت رو باید بشناسی ، همیشه با یکبار نصیحت کردن ،انتقاد کردن میتونی فرد مقابلت رو

بشناسی. وقتی همون بار اول دیدی فرد داره مسخرت میکنه ،پرخاش میکنه ،حرف رو جدی نمیگیره،

و بهت توهین هم میکنه ،بفهم که این شخص از افراد گزینه ی اول ـه وازش فاصله بگیر .

(چون اگر جنبه نداشته باشی ،خودت هم به همون مرض مبتلا میشی ، واگیر داره )

کمکم حرف های دیگران رو گوش نمیدی ، نصیحت هاشون رو گوش نمیدی .که بحثش جداست.

ولی گزینه ی دوم اینجوری نیستن ؛

نصیحت که میکنی سرشون رو میندازن پایین و گوش میدن و با تکان دادن سر حرفات رو تایید هم میکنن.

میفهمند و قبول دارن که تو داری راست میگی ،و به جا داری انتقاد میکنی .

اما عمل نمیکنه ،حالا به هر دلیلی ،شاید به اون اندازه فهمش رشد نکرده ،

شاید شرایطی که الان داره رفاه کاذبی رو براش بوجود آورده، شاید تنبله ،یا قدرت و توانش رو نداره

 و یا از بد بودنش و اشتباهش داره لذت میبره و خیلی دلایل دیگه .

مثلا آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) خاطره ای تعریف میکردن از یکی از شاگردانشون ،میگفتن :

یکی از طلبه های نوجوون ما رفت از روی شیطنت کفش خادم مسجد رو پاره کرد،

خادم مسجدم اومد پیش ما شکایت .من رفتم پیش این طلبه ی نوجون بهش گفتم :

واسه چی کفش رو پاره کردی ؟ میدونی حق الناسه ؟این بنده خدا چه بدی به تو کرده بود ؟

همین جور که باهاش حرف میزدم، سرش پایین بود .ولی یک جمله ای زیر لب میگفت.

خوب گوش دادم دیدم داره میگه: من نمیخوام بشه ، اما خودش میشه .

این جور افراد رو نباید دنبال خودت راه بندازی ،ازشون فاصله هم نگیر ...چون بلاخره یک روزی میفهمند

 و عمل میکنند .و نکته ی خوبش اینجاست که وقتی بزرگتر شدن ، فهمیده تر شدن،

حرفهای خوب تو رو یادشون میاد ، خوب بودن رو احساس میکنن و میشن بهترین دوست و مرید تو .

عده ای هم گزینه ی سه هستند که از نظر بنده یکی از بهترین افراد برای انتخاب رفیق هستند

چندتا نکته رو درمورد افراد گزینه ی دوم بـــــگم :

اولــیـش :

اینجور افراد زود خسته میشن نباید بهشون فشار آورد .این افراد دنبال صراط مستقیم هستند

اما مسیر رو اشتباه رفتن ، شما بنا رو براین بزار که اون شخص از خدا طلب یاری و کمک کرده

 از بد بودن خودش ناراحته و خدا شما رو سر راهش قرار داده ، برای حل بعضی از بحران ها.

اگر حوصله به خرج ندادی ،اون دنیا باید پاسخ گو باشی .

دومـــیـــش :

گیرم شما فرد رو نصیحت کردی نه یک روز بلکه 10 روز و صد روز ،درسته که شما وظیفت رو انجام دادی

اما دلیل نمیشه چون اون به کار خودش ادامه میده تو رهاش کنی ! هر از چند گاهی یک خبری ازش بگیر

و منتظر این باش و دعا کن براش که برگرده و از گزینه ی دو بودن خارج بشه و بیاد در گزینه ی سوم قرار بگیره.

سومــــیــش:

صبر داشته باش ،وقتی میبینی فرد داره از بد بودن و اشتباهات خودش لذت میبره و اصلا به نصیحت ها

و انتقادهای تو دل نمیده ،تو صبر داشته باش ،و دیگه راجب اون مطلب حرفی نزن!

اگر واقعا نصیحت ها ی تو درست و بجا بوده باشه ،مطمئن باش وقتی فرد سرش به سنگ خورد ،

یاد حرفها و موعظه های تو میافته و میاد سراغت.

چهارمـــــیـش:

 عادلانه و منصفانه نصیحت کنی ! یک پدری که جوانی شو کرده ، شور و نشاطی نداره ،

عشق و شهوت در وجودش خاموش شده ،اصلا نمی تونه پسر جوان خودش رو درک کنه ،

اصلا نمیتونه دختر خودش رو درک کنه

مگه اینکه منصفانه و از روی عقل و شرایط زمانه اون فرزند رو نصیحت کنه .

 نکته ی آخر یـــــش :

اگر دیدی فرد قابلیت تغییر رو نداره بی خیالش شو. تو کار خودت رو کردی ،وظیفه ی خودت رو

انجام دادی !راهنماییت رو کردی ، تلنگرت رو زدی .بقیش با خداست به تو ربطی نداره .


انشالله که همه مون انتقاد پذیر باشیم .یاعلی

تو نیکی می کن در دجله انـــداز

تصور اشتباه اکثر ما مردم اینکه فکر میکنیم نتیجه ی خیلی از اعمال نیک و بدمون در آخرت پدیدارمیشه.

تصور میکنیم دزدی کردیم ،دروغ گفتیم ،زنــــا،وغیره ...رو مرتکب شدیم؛اما نتیجه اش رو در روز قیامت و در میزان میبینیم.

همین باعث شده یکمی قیامت رو جدی نگیریم .

همین اشتباه خشک و خالی ما باعث شده حتی جوان های مذهبی ما به کلمه ی توبه بیش از حد امیدوار بشن .

درسته که به زبون آوردن کلمه ی توبــــه پرونده ی انسان رو سفید میکنه ، اما این دلیل نمیشه

دنیا رو فراموش کنی!چون این گناهی که مرتکب شدی در دنیا و روزمرگی هات تاثیر میزاره.

دوسه تا روایت توی ذهنم هست که آدرس دقیقش رو به خاطر ندارم ؛

پیامبر (ص) میفرمایند :

 ای کسی که بدی را کشت میکنی ،خار و تیغ آن را خودت درو خواهی کرد. (نهج الفصاحه)

هر عمل بدی در طول روز ،یک گرفتاری ، یک اعصاب خوردی ، یک دلخوری ،یک افسردگی ، دلزدگی ،

نا امیدی به همراه داره .

هر عمل نیکی ، یک گره گشایی ، یک روزی اضافه ، یک آرامش ،اطمینان خاطر ،یک توفیق عبادت

 یک زیارت با حس و حال و هزاران هزار توفیق دیگه همراه داره ....

تنها به خاطر جهنم گناه رو ترک نکن ....

هر چند که برای آدم عاقل و آگاه همون لفظ جهنم کافیه تا مرتکب خلافی نشه ؛

اما تنها به خاطر آخرت نباشه که گناه رو ترک میکنی بلکه برای راحت گذروندن دنیات هم که شده

دست از گناه بردار...ما دو جور آدم داریم :یک دسته مومنین هستند و یک دسته افراد غیر مومن .

خدا در مورد مومنین میفرماید ،اگر این افراد در دنیا، گناهی مرتکب شدن ما در همون دنیا با بلاها و

مصیبت ها وسختی ها مجازاتشون میکنیم تا وقتی اومدن آخرت ، حساب کتابی نداشته باشیم

و سریع راهی شون کنیم بهشت .

و یا اگر برا مومنی بی گناه ، بلا فرستادیم،دلیلش بالا بردن درجات و مقامشون بوده.

مهم اینکه فرد شرایط مومن بودن رو داشته باشه .

حالا مومن که میگم منظورم معصوم نیست هــــا.

گاهی اوقات یک آدمی که اصلا به قیافه و ظاهرش ، به طرز حرف زدنش، به اخلاق و رفتارش

نمیخوره که مذهبی باشه، از ده تا مذهبی با 70 سال قدمت ،مجاهدت و ایثار و فداکاری با ارزش تره...

شاید یک نوجوان،نمازش رو آخر وقت بخونه (اشتباه میکنه ها !!!!) اما گاهی همین جوان

 از یک نماز شبخون پیش خدا مقامش بالا تره .دوست داشتینی تره ...بگذریم

گناه کردن و نکردن ما در زیاد و کم شدن بلا و مصیبت و سختی ها تاثیر داره .

مثلا شما در طول زندگیت، درگیر یک مشکل خیلی دشوار و گلو گیری هستی ؛

گاهی لازمه این مشکل مدت طولانی در زندگیت و یا حتی تا آخر عمرت همراهت باشه .

اما مسئله اینجاست که

با نیکی و بدی های خودت میتونی اون مشکل رو کنترل کنی .

 خیلی به این جریان فکر میکردم ، ولی یک جورایی بهش ایمان نداشتم تا وقتی امتحانش کردم

 دیدم واقعا همون طوره که حدس میزدم. واقعا تاثیر داره ، گناه کردن و زیاد شدن میزان بلا و گرفتاریها .

مشکلی برام پیش اومده بود که تحملش واقعا برام سخت بود ، جز صبر کردن هم کاری از دستم بر نمیومد.

و از طرفی یقیین داشتم که حضور این گره و مشکل در زندگیم ،یک مصلحت محسوب میشه .

همیشه هم دعا میکردم که حداقل برای یک روز هم که شده این اتفاق رخ نده و حداقل یک روز هم که

شده من فکرم مشغول این مشکل نباشه . یک روز با آرامش سپری بشه .

مدتی که گذشت دیدم من هر موقع کار بدی انجام میدم

(گناهی میکنم ،نمازم قضا میشه ، ذکری نمیگم، ...)

این مشکل دوچندان میشه .واقعا جالب و عجیب بود .

مثلا اگر قرار بود امروز برای ساعتی اون مشکل رفع بشه ، با یک نماز نخوندن من اون مشکل دو چندان میشد .

دوبرابر میشد .رفع که نمیشد هیچ ، بدتر هم میشد .

یک روز بود که اصلا انتظار رفع اون مشکل رو نداشتم و خودم رو آماده کرده بودم برا مشکل ؛

از روی بیکاری دعای مجیر رو شروع کردم خوندن ، تموم که شد چون وقت بیکاریم بود ،ذکر هم میگفتم

اما اماده ی رویارویی با مشکل بودم.

یا علّام القیوب (ای داننده ی نهان ها) ، یا غفّارالذنوب(ای آمرزنده ی گناهان)،

یاستّارالعیوب(ای پوشاننده ی عیب)،یا منوّر القلوب(ای روشن کن دلها)،

یا انیس القلوب(ای انیس دلها)،یا مفرّج الهموم(ای گشاینده ی اندوه ها)،

یا منفّس الغموم(ای بر طرف کننده ی غم ها)، شروع کردم اینها رو هرکدوم صد بار گفتن .

شاید به معجزه بیشتر شبیه باشه و یا شاید اصلا باورت نشه اما...

همین طور که منتظر یک خبر بد بودم ، تلفنم زنگ خورد و به جای خبر بد خبر خوشی برام رسید

(رفع مشکل)

اینجا میفهمی که آدم بلا زده اون کسی نیست که دچار بلا شده ....،

بلکه بلا زده اون کسیه که در بلاها و گرفتاریها دستش از خدا کوتاهه

دستش از دعا کردن کوتاهه

(عاجز ترین مردم کسی است که نتواند دعا کند. امام حسین(علیه السلام))

من این حدیث رو خیلی وقت پیش، توی اتوبوس دیدم ، اما الان درکش میکنم.

نتیجه اینکه هرچه کنی به خود کنی ، گر همه نیک و بد کنی !

گناه که میکنی ربطی به خدا نداره ، قانون نوشته شده ی خلقته ، بدی ها رو به سمتت میکشونه .

نیکی که میکنی ، قانون خلقت خوبیها رو ،آرامش رو ،برات میفرسته .

از امیر المومنین علی (علیه السلام) سوال شد :

شما با اینهمه نیکی که در حق مردم کردین ، دیگه آخر بهشتین درسته ؟امیرالمومنین فرمودند :

من تابه حال به کسی نیکی نکردم ،بلکه هرچه خوبی بوده در حق خودم بوده.

من مطلب درباره ی بهشت و جهنم زیاد خوندم و زیاد شنیدم

(از آقای ماندگاری،پناهیان ،رفیعی،نقویان، دانشمند ، قرائتی و غیره)

اما هیچ کدوم ازین گفته ها و یا نوشته ها نتونست منو از یک گناه تکراری خلاص کنه

جز همین جمله :

(تو نیکی می کن و در دجله انداز .... که ایزد در بیابانت دهد باز)

تو نیکی تو در آذربایجان و کرمان و پاکستان وعراق و میانمار و بحرین و فلسطین انداز ....

تا خداوند در بیابان تهران و مشهد و قم و شیراز دهد بـــــاز !

و به این جمله ایمان داشته باشیم !!!! اصلا توهم بیا و امتحان کن !

یقینا تو هم مثل من و هزاران مخلوق دیگه گرفتاری داری ،مشکل داری !سختی در زندگیت موج میزنه .

خوب اگر حل میشه و راه حلش رو هم خدا بهت داده که هیچ !

اما اگر مشکلت مثل مشکل من راه حل نداره ، بیا با دعا ، و ذکر و ثواب و اینجور مسائل ،

از بار این سختی کم کن .

بلاخره آدم باید یک کاری انجام بده . صبر بر بلا و سختی ها معنیش بیکار نشستن نیست.

نمیشه دست روی دست گذاشت و تحمل کرد . اگر حل میشه ،حلش کن !اگر حل نمیشه توکل کن .

تو مانتویی هستی ، بی حجابی ، ارایش غلیظ داری ،با پسرا رابطه داری و غیره ...

اگر میخوای رابطه ی پدرت ، مادرت ، دوستات ،برادرت باهات خوب باشه (نیکی کن و در دجله انداز)

حجابت رو رعایت کن.حجاب الزاما چادر نیستش !!!

اما چون حجابه کامل چادره ، من چادر رو مثال میزنم .

چادر بپوش نه برای جامعه و نه برای انحرافات آخرالزمان !بلکه برای خدا !

یعنی چی برای خدا ؟؟؟؟

یعنی این که من چادر میوشم (منکه نه !!!) شما چادر میپوشی چون اندامت زیباست ،

و چون اندام زیبات جلب توجه میکنه و باعث جذب مردم میشه ، به خاطر دوری از گناه و ثمرات بعد از گناه

چادر میپوشم !

دو روز چادر بپوش ببین نگاه خانواده ،اطرافیان ،چجوری درموردت تغییر میکنه .

از همه مهم تر... ببین نگاه خدا چطور تغییر میکنه .

دو روز ذکر بگو ببین چطور مشکلت حل میشه و یا تحمل مشکلات آسون میشه .

مثلا اگر در فهم درس مشکل داری ،این ذکر رو 100 بار یا بیشتر 300 بار بگو

(سبحانک یا عالم،تعالیت یا حاکم ، اجرنامن النار یا مجیر )

یا اینکه در روز سه بار سوره ی یاسین بخون

بستگی به نیت تو داره که چه مشکلی داری ، و نیت تو برای رفع کدوم مشکل باشه .

گاهی نگاه مردم برات مهمه و دوست داری مردم دوستت داشته باشن .

این ذکر تاثیر داره (سبحانک یا معز ، تعالیت یا مذل ، اجرنا من النار یا مجیر)

البته این عزیز شدن و تو چشم رفتن حلال باشه ها !!!!

فردا نبینم تسبیح دستت گرفتی هم ذکر میگی هم دنبال دحتر همسایه راه افتادی!!!

ذکر "یا وَدوُد" هم برای عاشق ، خیلی کار گشاست .

خدا به همراتون یاعلی

 

شک ؛ دلیل شک ؛ راه حل شک

در دنیا ی ما جوان ها، شک زیاد اتفاق می افته .

تازه به دوران رسیده ایم ، هنوز تجربه ای نداریم  ، همه چیز رو جدید فرض میکنیم .

خلاصه اینکه شک کردن اقتضای سن ما جوان و نو جوان هاست.

شک کردن به خوب و بد بودن آدم ها هم کاری نداره،گاهی اون ها که از نظر ما خوب هستند و عمری

و صرف دین و خدا و قرآن کردن
به یک لحظه غفلت ، شک تمام وجودشون رو فرا میگیره .

و از همه چیز برمیگردن !

شک کردن بد نیست ،اگر فردی که شک میکنه آدم منطقی باشه !

انسان مغرضی نباشه! و منکر شدنش از روی عناد و لجبازی نباشه !

توی دنیای ما جون ها به خاطر اون کم صبری و بی حوصلگی و عجله ای که داریم و به قول عده ای

بدلیل آبدیده نشدنمون،
شک همراه با بی منطقی زیاد اتفاق می افته !

جوان به خاطر هیچ و پوچ ،به دین و خدا و قیامت شک میکنه !

اگر این فرد آدم منطقی باشه ، خوب این حرف های من بدردش میخوره !

اما اگر منطقی نباشه ،حرفهای منکه هیچ ، اگر خود امام زمان (عج) هم بیاد براش حرف بزنه او قانع نمیشه !

دیدی وقتی مشکلی برات پیش میاد که قابل حل نیست ،سریع دست به دامن خدا میشی!

مثلا یک اشتباهی رو مرتکب میشی ،بعد که عواقبش رو میبینی ،سریع رو میکنی به خدا میگی :

خدایا رسما غلط کردم !شکر خوردم !خودت درستش کن !

شاید برای بار اول ،دوم و یا سوم خدا ستاریت بخرج بده و غلطی رو که مرتکب شدی در چشم مردم 

نمایان و افشا نکنه ، 
اما وقتی میبینه تو گستاخ شدی و دائم داری مرتکب گناه میشی دیگه ستاریت

به خرج نمیده و آبروتو میبره !

(البته به عقیده ی من همین مجازات تو هم برای علاقه ایه که خدا به تو داره)

خوب وقتی آبروی تو میره ،روی دیدن مردم رو نداری !فشار سختی رو باید تحمل کنی !

نیش و کنایه های مردم !گوشه نشینی ،تنهایی ،عذاب وجدان !

ما جوونها چون تازه داریم درد رو تجربه میکنیم برای همین تحملش برامون سخته!

مثلا نو جوونی دزدی میکنه ،وقتی میبرنش زندان ،خودکشی میکنه !

ازش میپرسن دیوانه واسه چی خودکشی کردی ؟جواب میده تحمل زندان رو ندارم !

در صورتی که توی همون زندان آدم هایی هستند که صد بار اومدن زندان ،حالا هم منتظر حکم اعدام هستند.

جوان روحیاتش اینجوریه ،تحمل درد رو نداره .

کلی برای آیندش برنامه داشت ،حالا افتاده زندان ،خوب خیلی براش سخته !

وقتی روش فشار روحی میاد ، دست بدامن خدا میشه ،وقتی از سمت خدا جوابی نمیشنوه سریع

منکر خدا میشه !

با خودش نمیگه که بابا من دزدی کردم ،حالا هم دارم تاوانش رو پس میدم .

شش ماه مدت حبسمه ،بعدش آزاد میشم ،روز از نو روزی از نو ! چرا منکر خدا بشم ؟

هر چه کنی به خود کنی ....گر همه نیک و بد کنی ! چرا به خدا بد و بیراه میگی ؟

عده ای این رو نمیفهمن ، و شک میاد سراغشون ، که اگر خدایی هست !چرا جواب منو نمیده ؟!

منکر خدا میشه ، منکر دین میشه ، منکر قرآن و روایات و ائمه میشه !!!!و غیره !!!!

به محض اینکه شک در دلت ایجاد شد باید رفعش کنی ! به سرعت.

مثلا داری درمورد فلان مشکل عشقیت فکر میکنی ، و دنبال راه حل میگردی !

یا اصلا داری با خدا راز و نیاز میکنی ! که مشکل عشقی تو رو حل کنه . اگر تو این فکر کردنا و راز و نیاز

کردنا،یکدفعه این جمله به ذهنت خطور کرد که ؛

اصلا معلوم نیست خدایی هست ،صدا مون رو میشنوه ؟ نکنه این آخوندا دروغ گفتن!

سریع فکر کردن راجب مشکل عشقیت رو فراموش کن و دنبال بر طرف کردن شک ت باش.

با خودت نگو حالا بزار برای این مشکل عشقیم راه حلی پیدا کنم ، بعد میرم سراغ اثبات وجود خدا و

پیغمبر !به محض اینکه شک برات اتفاق افتاد باید اونو برطرفش کنی .

زخم چرکی دیدی ؟! دیدی اگر زخم چرکی مداوا نشه ،بعد از مدتی اون چرک وارد جریان خون میشه

و به قلب میرسه و بعد منجر به مرگ میشه ! شاید جراحت اون زخم برطرف بشه و اثری هم ازش

نمونه ،اما چرکی که داشت هنوز وجود داره و وارد خون میشه ،ما چون نمی بینیمش ،و دردی رو

احساس نمیکنیم فکر میکنیم خودش خوب شده .

شک در انسان و مخصوصا جوان به همین صورت عمل میکنه !

همون اول که در زندگی فرد مشکلی به وجود میاد و به توجه خدا نسبت به خودش شک میکنه،

باید سریع اقدام کنیم و این شک رو جدی بگیریم  !

اگر بگیم بیخیال ما که خدا رو قبول داریم ،حالا ولش کن ،شاید شک رو فراموش کنیم !

 اما ازبین نبردیمش .

به محض بروز یک مشکل بزرگتر و دشوارتر ، انسان یاد اون شک اول و شبه ی ابتدایی

می افته و اینبار با یقیین بیشتری وجود خدا رو انکار میکنه .

خوب حق هم داره ،فردی که بر اساس تفکرات دیگران دین خودش رو  انتخاب کرده و هیچ تفکری ،

 تحقیقی و منطقی راجب مسلمان بودن خودش و شیعه بودن خودش نداره و مثل عرب جاهلیت دین

پدرانش رو قبول میکنه ،و آدمی که خدای دیگران رو ژرستش کنه، به همین سادگی و به همین راحتی

منکر همه چیز میشه . 

تا به حال به این فکر نکردیم که: 

اگر در یک خانواده ی مسیحی به دنیا می اومدم ، باز هم به اسلام رو می آوردم ؟

اصلا چرا مسلمان شدم ؟ دین مسیح راحت تره ،چرا اون رو انتخاب نمیکنم ؟

دین مسیحیت که تحریف شده ی دست خود بشره ، یقینا راحت طلبی هم درش بیشتره .

هر یکشنبه میرم کلیسا لیست گناهانم رو میدم به کشیک ، اون حساب میکنه که گناهانم چقدرجریمه

داره ،بعد جریمه رو پرداخت میکنم و پاک میشم ! به همین سادگی !

باز میرم هر غلطی که خواستم میکنم .

پس چرا مسلمان شدیم ؟دلیلمون چیه ؟ اصلا با چه استدلالی میگی خدا وجود داره ؟

اگر ازت بپرسن میتونی 10 تا دلیل برای اثبات وجود خدا بیاری ؟

وقتی خودت رفتی دنبال این چرا ها ، دیگه منکر  خدا نمیشی ..... فدای چشات !!!

شاید سر خدا غرغر هم بکنی ،اما دست از پرستش خدا برنمیداری .

کاری هم نداره ، توی کتاب خونتون ، کنار اونهمه کتاب فروغ فرخزاد و سهراب سپهری و مریم حیدرزاده ،

کتاب اصول عقاید هم بزار . وقتی در مورد دینت شک کردی برو کتاب اصول عقاید تو باز کن دوصفحه از

قسمت توحیدش رو بخون ، خودت لذت میبری از مایوس شدن شیطان .

میدونی چرا میگم شیطان ؟!چون وقتی شیطان انسان رو ترغیب میکنه به عمل خطایی ، ابزار اون رو

هم سر راه آدم قرار میده . مثلا میخواد تو رو بی نماز کنه !

میاد یک ادم شیطان صفت رو تحریک میکنه ، که تو رو آزار بده ،وقتی تو خدا رو نشناسی 

همه ی این اذیت ها رو از جانب خدا میبینی و منکر خدا میشی و دیگه نماز هم نمیخونی .

 حالا اگر یک ابزار خداشناسی مثل کتاب اصول عقاید ،کنار دستت باشه اون کمکت میکنه ،

کمک میکنه تا خدای خودت رو بشناسی و بفهمی که این اذیت شدن ها ربطی به ذات خدا نداره !

خدا کل قدرت و عظمتش رو صرف نمیکنه تا من و تو ،که  چهل کیلو بشتر وزن نداریم رو آزار بده .

خدا به همراتون یا علی

 

برای چه کاری ساخته شدی ؟

از اونجایی که جامعه ی امروزی با این همه کار بر زمین مونده ،و راه های نرفته ،بازهم بیکار تو دنیا داره می چره

و دنبال کار میگرده ،و این دنبال کار بودن، نه برای رسیدن به درجات عالیه انسانی و گشودن درب های بسته است ،

بلکه برای رسیدن به دنیایی عالی تر و راحت تره ،نکته ای درین باره به ذهنم رسید که به نظرم اومد درموردش یک مطلب

بنویسم .

اول دو تا مقدمه عرض کنم :

همه دنبال کار میگردن ،اما چه نوع کاری ؟

در اینکه مردم اغلب اهل تنبلی نیستن و حتی از روی تفریح هم که شده ساعات بی کاری خودشون رو با انجام دادن

فعالیتی پر میکنند شکی نیست .

اما نکته ای که اینجا هست اینکه مردم برای اون کاری که ساخته شدن حرکت نمیکنند و کار رو بر عهده نمی گیرنند!

مردم دوست دارن کاری رو انجام بدن که باب میل خودشونه !

دوست دارن اون فعالتی رو شروع کنند که ازش لذت میبرن .

من در کتابی یا مقاله ای یا روزنامه ای ندیدم که با این قضیه مخالفت کنند ،اما به نظر من این شیوه ی کار کردن اشتباهه.

بیایم کار های سخت و آسون رو کنار هم بگذاریم ؛کار های پر استرس رو کنار کار های بی دردسر بزاریم ؛

چند درصد از مردم حاضرن برای تفریح و علاقه به کارهای سخت و دشوار روی بیارن ؟

یا چند نفر حاضرن کار های پر استرس رو قبول کنند؟

چند درصد حاضرن بدون در نظر گرفتن نیازها و اجبار ها ،شغلی رو انتخاب کنند که از روی علاقه و هیجان باشه ؟

درصد خیلی پایینی هستند که کارمندی شرکت رو ،با پشت میز نشین بودنو ،ماهیانه حقوق رو برداشت کردنو،

 کنار خانواده بودن رو فراموش کنه و بره سراغ مثلا تکاوری ! از مال و جان وعلاقه و راحتی میگذرن،برای خدمت !

گاهی اوقات غذای این تکاورها تشکیل شده از مقداری آب که می جوشه و  داخلش پر از ملخ و عقرب وجک و جونورها و

 خزندگان مختلفه،از کرمهای حلقوی هم به عنوان سس استفاده مکنند!

چند درصد حاضرن کارمند بودن رو با تکاور بودن معاوضه کنن؟خیلی درصد پایینه !

پس نمیشه گفت هر کاری رو که علاقه داشتی و دوست داشتی باید انجام بدی

باید کاری رو که داری انجام میــــدی ، دوست داشته باشی !

حالا من نمیخوام وارد روانشناسی بشم . این مقدمه اول رو گفتم تا به این نکته برسم ،که مردم کاری رو قبول نمیکنند

 مگر اینکه براشون منفعتی داشته باشه .

عده ای الارقم آگاهی از خطرات و مشکلات ، تنها به خاطر بدست آوردن شهرت وارد اون کار میشن .

همه ی تهمت ها ،زجرها ، سرزنش ها رو به جان میخرند تا به نقطه ی شهرت برسن .

به امید این هستند که عده ای دوستشون داشته باشن .مریدشون باشند ،و یا ازشون حساب ببرند .

اما دست آخر چیزی جز نفرت و دشمنی رو برای خودشون و نسلشون به جا نمیگذارن !

دقت کردین وقتی انسان یک هدف بلندی رو دنبال میکنه و یا یک طرحی یا ایده ای به ذهنش خطور میکنه

و میدونه که اگر این طرح اجرا بشه و فراگیر بشه ،یکی از اثراتش شهرت ،معروفیت ،قدرت و ثروت خواهد بود

نا خداگاه حس کار خیر و نیت خدمت ، تبدیل میشه به منفعت طلبی .

تا زمانی که حرف از شهرت و مقامی نبود کار با نیت خدمت و با در نظر گرفتن منفعت های عمومی جلو میرفت،

 اما به محض اینکه ،شیرینی و لذت کار خودش رو نشون میده نیت ، دیگه اون نیت قبل نخواهد بود .

شهرت طلبی بیشتر ،ارتقاع سطح امکانات همه میان و میشن ملکه ی ذهن و قلب و نیت این فرد .

پهلوون میخواد تو این شرایط مراقب نفس باشی و با همه ی این لذت ها و نیت های مخرب و ریا کارانه بجنگی .

اینم مقدمه ی دوم ؛ نتیجه اینکه لذت و شیرینی که بعضی شغل ها و کارها دارن، نباید واسطه ی جنبش و حرکت ما بشه

نباید  اجازه بدیم نیت های خیر ما ، که در آغاز کار خودمون رو به اونها پایبند کردیم ، فراموش بشه و جاش

نیت های منفعت طلب و دنیا پرستی قرار بگیره .

حالا سوال اینجاست ،اگر قرار باشه همه ی کار ها رو به خاطر لغزش هاش و منفعت طلبی هاش کنار بگذاریم

باید مشغول چه کاری بشیم ؟ما برای چه کاری خلق شدیم ؟ساخته شدیم ؟

مشکل ما اینکه ما فکر میکنیم کاری که توش شهرت داشته باشه بده !مثلا سیاست ،یا تجارت !

 عده ای میگن چون پول و ثروت دنیا، باعث میشه انسان مغرور بشه مضره ،بده و نباید دنبال مال دنیا رفت !

نه اینطور نیست ،حقیقت اینکه نیت ها و هدف های ماست که نقص داره و اون مال وثروت رو خراب میکنه .

ما دنبال کاری میریم که راحت باشه ،یا پول داشته باشه ،یا شهرتی برای ما دست و پا کنه ،این میشه اشتباه!

این که معروف باشی ،شهرت داشته باشی بد نیست ،اینکه هدفت معروف شدن و به شهرت رسیدن باشه بد و ناپسنده .

کاری رو انتخاب کن که احساس میکنی در اون کار نیت و منفعت طلبی معنا نداره .

من یک طرحی دارم ،یک مطلبی دارم برای نوشتن ، یا نه اصلا یک هنری دارم که میخوام به مردم عرضه کنم ؛

اینجا نیت دلم مهمه ، میخوای مردم بفهمن و باخبر بشن برا چی؟

اگر مردم از این کار خوب تو باخبر بشن مگه چه اتفاقی می افته ؟

 جواب اینکه :وقتی مردم هنر من رو دیدن به استعداد و نبوغ من پی میبرن و من به شهرت میرسم ،در قلب ها جا میگیرم ،

دوست داشتنی تر میشم .مردم به من نیازمند میشن وغیره ...

وقتی این نیت وارد قلبت شد ،بدون برای اون کار ساخته نشدی !

یقین کن هدف خلقت تو این نبوده که فلان طرح رو یا فلان استعداد رو از خودت بروز بدی و گره یا مشکلی رو رفع کنی

 و به شهرت برسی !

خدا نیت های خالص رو قبول میکنه .

چرا شهید در دریا مقامش از شهید در خشکی بالاتره ؟

شایددلیل عامه پسندش این باشه که چون دفاع و حمله در دریا مشکل تره ،عکس العمل نشون دادن دشوار تره!

اما به نظر من این تنها دلیل نیست ،وقتی شهید در دریا زخمی میشه و همون جا جان از بدنش خارج میشه

در اکثر مواقع آب اون جسم رو با خودش میبره و اثری و نشونه ای از اون شخص باقی نمیگذاره .به این میگن اخلاص.

اوج از خود گذشتگی یعنی همین ! نه جنازه ای بر میگرده عقب، نه مقبره ای و نه یادواره ای و نه سالگردی ازش بجا میمونه !(فناء ...)

من هدفم از کارکردن برای خدا و مردم چیه ؟

من نیتم اینکه، مطلب بنویسم که مردم بفهمن قلمم و افکارم چقدر زیباست ، اما در ظاهر این رو نشون نمیدم ،

در ظاهر دارم رفع مشکلات کشور میکنم و برای مردم قلم میزنم !

من روحانی ام ،چرا سخنرانی میکنم ؟چون خطابه های سنگین ایراد کنم ، شاگرد پرورش بدم و لذت چشششم استاد

 و بله استاد رو بچشم ، دوربرم رو شلوغ کنم و مرید جمع کنم ؛اما درظاهر قضیه رو خدمت به خلق و برای رضای خدا جلوه میدم .

من چرا رئیس جمهور شدم ؟چرا سیاست مدار شدم ؟چرا مسئولیت تیم پرسپولیس رو پذیرفتم؟

چرا بانی فلان کار خیر شدم ؟چرا فلان جا نظر دادم ؟چرا طرح دادم ؟

چرا یک نفر رو نصیحت کردم ؟چرا صدقه میدم ؟ چرا نیکی میکنم ؟ چرا ... چرا ....

اگر همه ی این کار ها رو خواستی انجام بدی ،به دلت نگاه کن ببین اگر برای ریا و شهرت میخوای خدمتی بکنی

اون وقت  این پیش بینی من رو در ذهن ،بسپار که شکست خواهی خورد ...شک نکن .

خودت رو خسته نکن ،عمرت رو تلف نکن ،به خودت قانع باش !

اما اگر احساس کردی باری روی دوشت گذاشتن و اگر مجبور نبودی این بار رو به مقصد برسونی ،هیچ وقت

این مسئولیت و قبول نمیکردی ، وبه سمت معروف شدن و شهرت و یا نشون دادن استعداد هات نمیرفتی ،

اونجا یقیین کن مسیری رو که انتخاب کردی یا بهتر بگم کاری رو که انتخاب کردی درش موفق و پیروز خواهی بود .

خدا همه ی ما رو کمک کنه .

اوج بدبختی ،دیدن خوشبختی

سلمان فارسی (افتخار ما ایرانیان) نقل میکنه:

در زمان بیماری رسول خدا (صلی لله علیه) ،در کنار آن حضرت نشسته بودم که فاطمه (سلام لله) وارد شد

همین که حال حضرت را دید بغض گلویش را گرفت و اشک از گونه اش جاری شد.

(جان عالم به فدای اشک چشمش)حضرت فرمود :دخترم چرا گریه میکنی ؟

فاطمه زهرا(سلام لله) فرمود :ای رسول خدا (س) میترسم بعد از تو حقوق من و فرزندانم را ضایع کنند .

  حضرت محمد (ص) درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود :ای فاطمه (س) !

آیا نمیدانی که خداوند به جای دنیا ، آخرت را برای ما اهل بیت برگزیده است ؟

همانا خداوند بر زمین نظر نمود و از آن میان مرا برگزید و پیامبر خویش قرار داد ،آنگاه دوباره بر زمین نظر کرد

و علی (علیه سلام) را برگزید و به من امر کرد که تو را به ازدواج او در آورم و او را برادر و وصی خود و جانشین خویش

 در میان امتم قرار دهم ،بنابر این پدرت بهترین پیامبران و رسولان و همسرت بهترین اوصیاء و وزیران است

و تو اولین نفر از خاندانم هستی که به من ملحق میشوی{...} دخترم ! نمیدانی که یکی از کرامت های خداوند

 نسبت به تو این است که تو را، همسر بهترین فرد امتم و اهل بیتم قرار داد؟

 هم او که در قبول اسلام از همه ی آنان جلوتر و در حلم از همه بردبارتر و در دل از همه شجاع تر بود {...}

 هیچ یک از افراد امتم از تمام علم من آگاه نیست مگر همسر تو . {کتاب اسرار آل محمد(ص)}

ما زود جوش میاریم ، زود به نا آرامی های اطرافمون واکنش نشون میدیم،یا بیرونی و ظاهری یا درونی و روانی !

زود اعتمادمون رو از دست میدیم ،زود نگران میشیم ،زود میترسیم ،زود نا امید میشیم

زود تجربه هامون رو فراموش میکنیم ،خیلی زود نتیجه گیری میکنیم

خیلی زود به دنبال متهم میگردیم تا اینکه به دنبال راه حل باشیم واسه مشکلاتمون!

کافیه مادر یا پدرمون آدم های بدی  از آب دربیان .کافیه در بین مردم جامعه محدودیت های خانوادگی داشته باشیم

مثلا در یک خانواده ی خشک مذهبی رشد کرده باشیم، یا متاسفانه فقر فرهنگی یا اقتصادی گریبان گیر زندگیمون شده

 باشه . سریع فراموش میکنیم که خوشبختی هایی هم در زندگی مون وجود داره که خوبه به اونها هم توجه کنیم !

میشه در کنار گیردادن به خدا ،به دلیل بد بودن اخلاق یا سبک زندگی پدر مادرمون ،

تشکر کنیم ، شکر کنیم ،بابت خیلی از داشته های فراموش شده مون .نعمت هایی که از یاد بردیمشون .

کسی منکر سختی ها نیست .کسی رد نمیکنه مشکلات و عیبها و ایراد های زندگی رو .

اما این دلیل نمیشه که فراموش کنیم همه ی خوبی ها رو !

پیامبر وقتی آینده ی فاطمه مرضیه(س) وعلی ابن ابیطالب(ع) رو در ذهنشون تجسم کردن،زجرها ،

وستم هایی که در آینده به اهل بیت فاطمه (س) خواهد شد رو مرور کردن ،اشک از چشم شون جاری شد .

اما لب به اعتراض باز نکردن ،سریع نعمت هایی رو که خداوند به اونها بخشیده ودر آخرت خواهد بخشید رو مرورکردن .

سریع اعتراض و ناراحتی و غم و غصه و گله فاطمه (س) رو تبدیل به خنده و سرور و شادی و افتخار کردن.

سوال :مگر حضرت زهرا (س) خودشون خبر نداشتن از نعمت هایی که خداوند بهشون عطا کرده بود؟!

از اونجایی که خبر دارن بعد از فوت نبی ،حق و حقوق اونها ضایع میشه یقینا باید خبر داشته باشن که خدا

چه نعمت هایی رو به اونها عطا فرموده !(بر منکرش تا قیامت لعنت)

اما حضرت زهرای مرضیه (س) میپرسن که سلمان بشنوه و بفهمه نقل کنه و دست به دست این گفت و گو ها بیاد

 و برسه به دست من و تو که امروز به خاطر مشکلات کوچیک و بزرگ داریم به خدا و نعمت هاش جفا میکنیم

و اونها رو نادیده میگیریم .

سوره ی "حج" آیه ی 11:

از مردم کسانی هستند که خدا را به ظاهر می پرستند

و از این رو هرگاه خیر و نعمتی به او رسد اطمینان خاطر پیدا کند،و اگر آزمونی به او رسد روی برگرداند

چنین کسی در دنیا و آخرت زیانکار است و این نفاق و دورویی زیانی ست که بر همه آشکار است

حالا بحث ما این نیست که چرا ما اینقدر نامردیم و نعمت های خدا رو چرا نادید میگیریم !

باید دنبال راه حل این بحران باشیم !باید چیکار کنیم که نا امید از رحمت ونعمت نشیم؟

 چه کار کنیم که نعمت های از دست رفته رو نشانه ی بدبختی و بیچاره گی تلقی نکنیم ؟

اولینش رو که پیامبر (ص)به ما معرفی کردن :

اولا : یادآوری نعمت ها؛

ناملایمت ها و سختی های دنیا رو با یادآوری نعمت های ریز و درشتی که خدا بهت داده فراموش کن

و بر اونها به جای غصه خوردن ، راه حل وراه گشایی پیدا کن و اگر راه چاره ای وجود نداشت ،صبر کن بر تقدیرت

 که خدا برای بندهاش شومی و نحسی و بدبختی رو رقم نمیزنه !و از طرفی؛

دنیات رو که نشد آباد کنی ،حداقل آخرتت رو بساز ،

نزار آخرتت هم مثل دنیات پر از مشکلات و سختی ها باشه .

دوما: همّـــت ؛

یک همت مردانه وشیر زنانه میخواد که هر موقع ذهنت و افکارت تو رو یاد گذشته خراب شده یا امروز ویران شدت انداخت

 با همت و اعتماد به نفست ،بگی گذشته ها گذشته ....به فکر آینده باش گذشته بر نگشته !

درد داره ،قبول میکنم ! قبول دارم که آدم افسوسی که بر گذشته ی خراب شدش میخوره بسیار درد آوره

اما هر دردی نشانه ی بدی نیست .

ما دو نوع درد داریم (به نظر خود جناب عالیم):

1-دردی که بدی رو نشون میده ،

مثل درد دندان که پوسیدگی و خرابی دندون رو نشون میده و درد کبد و کلیه و امثال اینها !

2- دردی که نشانه ی درمانه ،

 مثل درد در هنگام فرو رفتن سرنگ آمپول در باسن مبارک. اینم درد داره اما دردش سلامتی رو به همراه داره .

نشانه ی سلامتیه در آینده است.حالا ؛

دردی که از فراموش کردن گذشته ها سراغ انسان میاد از نوع دوم درد هاست .

به روحت فشار میاره (ای که تو اون روحت)؛ به روحت فشار میاره اما همین فشارها تو رو صبور و با تجربه بار میاره

اجازه نمیده درسهایی رو که گرفتی ، فراموش کنی.

مثل زخم برداشتن بدن میمونه ،وقتی با چاقو جایی از بدنت بریده میشه یا مثلا تصادف میکنی و سرت میشکنه

اثر اون شکستگی تا آخر عمر بر بدنت میمونه ،هر موقع به او رد زخم نگاه میکنی ، به یاد اون اتفاق می افتی

 وناخود آگاه مراقبت میکنی که دیگه اون اتفاق رخ نده . یاد آوری شکست ها برای انسان خیلی خوب و مفیده

البته (به قول قرآن) برای آنهایی که می اندیشند ....!

سوما: عبـــرت واحتیاط  ؛

از اتفاقاتی که برات افتاده درس بگیر ، بفهم تا الان چقدر تجربه داری!

تو چه موضوعاتی به احساساتت خدشه وارد شده ،در چه موضوعاتی آبروت رفته .

به یاد بیار در مورد چه خواسته هایی پافشاری کردی و بعد پشیمون شدی !

و از این پشیمونی درس بگیر و بعد از این احتیاط کن.

چهارما :کسب علم  ؛

اکثراً خودمون باید سرمون به سنگ بخوره تا پی ببریم به اینکه این مسیری که تا الان طی میکردیم بن بست بوده!

 حال نمیکنیم از تجربه ی کسانی که اون مسیر رو طی کردن ، استفاده کنیم !

به اندازه ی یک پیشنهاد روی گفته هاشون حساب باز کنیم .

مشاورین ما ،پدرها و مادر های ما ،حالا خوش اخلاق یا بد اخلاق ،

اما کلمات گهر باری رو به زبان میارن !

تجربه های 30-40 سالشون رو مجانی به ما منتقل میکنند اونوقت ما به جای جمع کردن این گوهرها و الماس ها

لب به اعتراض باز میکنیم یا اگر اعتراضی نکنیم بهشون بی اعتناهستیم !

حالا ما میگیم پدر و مادر و مشاور ، حرف های خوب نمیزنند یا خوب و با حال حرف نمیزنند !

اصلا ما رو درک نمیکنند ... خوبــــه ؟

کتاب ها ،سمینار ها ،مجله ها و مقاله ها چطور؟ اونها هم بدردتون نمیخوره ؟

بخون کتاب هایی رو که نویسندگان و محققان کار درست و فهمیده در مورد زندگی نوشتن.

الان در مورد همه چیز نوشته و مقاله هست ،در مورد زندگی ،ارتباط با دیگران ،خدا و پیغمبر و دیدن وآیین

اقتصاد ،ازدواج ، بخور و بخواب و هزاران هزار جمله که به هم چسبیده شده تا به تو ،

درست قدم برداشتن رو آموزش بده .

چرا تفریحت شده بازی ؟تفریح انسان بازی نیست ،سگ و گربه اند که موقع سیر بودنشون شروع میکنند بازی کردن

تفریح انسان ورزش و تحصیله !!!!کتاب خوندن باید تفریح ما باشه !

راجب موی سر تا نک انگشت پای من و تو ،درون و بیرون و روح و روان و بالا و پایین ما کتاب چاپ شده

اگر تجربیات دیگران رو زباناً نمی پسندی و غرورت اجازه عمل کردن به اونها رو نمیده ،حداقل کتاب هاشون رو بخون

یواشکی هم عمل کن !

آخرش هم:تـــوکل ؛

اگر یکی از شما از من بپرسه ، وقتی خودت به مشکل بر میخوری، اول کدوم یکی ازین پنج راه حل رو انتخاب میکنی؟

من میگم پنجمیش ...توکل !

خوب چرا اولین گزینه رو توکل قرار ندادم ؟

چه کنم ما تا "قال الباقر(ع)" و "قال الصادق (ع)"رو نشنویم به خدا فکرنمیکنیم و تا اختراعات و اکتشافات و نوشته های

دکترین غربی و غرب زده رو نبینیم به"قال الباقر(ع)" و "قال الصادق (ع)" اعتماد نمیکنیم !

ما تا کتاب های آنتونی رابینز و پائولو رو نخونیم وبه اشتباهات شون پی نبریم به سمت کلمه ی توکل نمیریم !

رفقایی که هنوز مسّر بر خوندن کتاب های غربی هستین ...،

به خدایی که تمام عالم و آدم ، غرب و غرب زده قبولش دارن قسم ،

ما روایت هامون روانشناسی تره تا این یاروها !

روانشناس تر از علی (ع) کی سراغ داره ؟ شعار نیست ،بخون تا برای تو هم ثابت بشه !

خوب به جای خوندن جفنگیاته ضد فرهنگی این یارو پائولو ...........

باور نمیکنی خوب به درک !

توکل ،

نشستن پای سجاده و دل و روح رو خالی کردن (هر چیزی که در ذهنت ،غیر اسم خدا روش حک شده رو ،

مثل یک دستمال کاغذی مصرف شده تجسم کنی و بندازیشون داخل RecycleBin ذهنت! بنداری تو سطل زباله)

و از ته دل خدا رو صدا زدن (اگر صدا کردنت از ته دل باشه، واقعا احساس میکنی ته دلت خالیه خالیه،

مثل یک استوانه ی تاریک) کارگشای همه ی مشکلات ماست .

جایی نخوندم و ندیدم اما گمان میکنم حدسم درست باشه ؛

خالی کردن ذهنه که راه حل های جدید و تازه رو روانه ی ذهنت میکنه .

 به نظر من توجه به خدا در نماز هم به همین خاطره !

اینها بحث داره که انشالله هر کدوم رو در جای خودش بحث میکنیم .(به زودی)

میدونم که همه ی این حرفها رو حفظ هستین از بس که شنیدین ...اما ....

چون عمل در تو نیست نادانی

شما هم به داشته هاتون عمل کنین مشکلات حل میشه بدبختی اینکه

عمل در تو نیست ...

مشکل جای دیگه است

 

شاید این مطلبم فقط برای قشر خاصی مصداق داشته باشه .

شاید خیییلی احساسی باشه ....شاید از روی عصبانیت نوشته شده باشه

اما هر چی هست درده و واقعیت ....

مشکل جوان های ما بی دینی شون نیست . مشکل جوان ای ما بی خدایی شون نیست .

مشکل جوان های ما فشن بودن و موسیقی گوش دادنشون نیست .

مشکل جوان های بی اعتقادی نیست مشکل آگاه نبودن از مسائل شرعی نیست .

مشکل جوان ها ی ما بی پولی نیست .

دیدین وقتی یک دختر مانتویی ،با پسری رابطه برقرار میکنه، بعد توی این رابطه شکست میخوره،

اطرافیانش سرزنشش میکنند وبعضی بهش میگن: اگر با حجاب بودی و خلاف حرف خدا عمل نمیکردی ،

واسه پسرای مردم خودتو آرایش نمیکردی ، الان خدا عقوبتت نمیکرد .

مشکل جوان های ما بی دینی شون نیست .

اون دختر خوب میفهمه ، که نباید برای یک عده پسر خودش رو کوچیک کنه .

اون خوب میفهمه که نباید بخاطر چشمهای ناپاک با خدای خودش مخالفت کنه .

جوان های ما اینقدر نافهم نیستند که به خاطر یک لحظه لبخند یک پسر ، خدا و دین و ایمان خودشون رو

 بفروشن .مشکل جای دیگه ست .....

مشکل جوان های ما فشن بودن . بی بند و بار بودن ، موسیقی گوش دادنشون نیست .

دختر و پسر نیاز به دیده شدن داره . اصلا باید بهش توجه کنی ، تا راضی بشه .

وقتی دختر میبینه ما مردم چشم هامون خیره میشه به افرادی که لباسهای فشن دارن

خوب اونم برای مورد توجه قرار گرفتن لباس ها با مارک های عجیب غریب و مد روز میپوشه .

من نمیگم کارشون درسته ....

اما میخوام بگم مشکل جوان های ما در چیاست و ما داریم کجا دنبال مشکلات میگردیم.

چرا مادر و پدر ها اینقدر با آه و ناله ، با خشم و کینه ،با لطف و تنبیه ،خلاصه با هر نحوی که شده به دختر

 یا پسر توضیح میدن که بابا این روش زندگی کردن به صلاح تو نیست ....چرا با اونهمه توضیح ،

بازفرزندان کارخودشون رو انجام میدن و انگار نه انگار که بزرگتر ها حرفی زدن یا نصیحتی کردن .

مشکل کجاست ؟

 مشکل در بی بند و بار بودن نیست .مشکل در گوش دادن به موسیقی نیست.

جوان امروزی ،باید امروزی زندگی کنه ،اسمش روشه ،جوان امروزی ....

نمیشه جوان امروزی رو در لباس های دیروزی عرضه کنیم !نمیشه جوان امروزی رو با اخلاق دیروز تطبیق

 بدیم ! نمیشه جوان امروز رو به روش دیروز زن بدیم یا شوهر بدیم!

اگر جوان ....جوان امروزه ........ پس باید به سبک و مد روز ، باهاش برخورد کنی ،عورضه اگر دارید مـــد

 رو به نفع خودتون تغییر بدین .اگر عورضه دارید موسیقی رو به نفع خودتون تغییر بدین .

اگر عورضه دارین فیلم های ، سینما های حاشیه ای جهان رو به نفع خودتون و فرهنگ خودتون تغییر بدین .

پس اگر عورضه ندارید علکی چوب دستتون نگیرید و امر و نهی کنید .

پسر و دختـــر امروز ما تشنه ی موسیقیه ، گرسنه ی  مـــد و فشنه و نیازمند به فیلم و سرگرمیه

شما خودتون عورضه ی سیر کردنش رو ندارید ، بعد از مدل های مشابه هم منعش میکنید ؟!

نمیشه جلو سیراب شدنش رو گرفت ! نمیشه جلوی سیر شدن رو گرفت !

اگر شما سیرابش نکنید ،اگر شما گرسنگی رو برطرف نکنید مارک ها و مدل های دیگه ، با سلیقه ها و

فرهنگ خودشون میان و سیرابش میکنند .اون جوری که ، خودشون صلاح میدونند گرسنگی جوان های ما

 رو برطرف میکنند .بعد هر چی شما نصیحتش میکنی جواب نمیده ،... نبایدم جواب بده ....حق هم همینه

آخه مگه تو سیرابش کردی که حالا به خودت ، اجازه ی امر و نهی میدی ! ؟

مگه تو گرسنگی شو برطرف کردی که الان بهش میگی چطورحرف بزنه،چطور بپوشه،چطور بخوره و بنوشه؟

مگه شما ها براش مدل لباس طراحی کردین که حالا به مدل لباسش ایراد میگیرین ؟

مگه شما ها براش تفریح گاه مجاز درست کردین ،که حالا به تفریحات خطر ناکش انتقاد میکنید ؟

مشکل جای دیگه ست ....

مشکل جوان های ما بی اعتقادی نیست ، مشکل آگاه نبودن از مسائل شرعی نیست .

جوان اینقدر عقل داره ، که حال و آینده در اختیار خداست !

جوان اینقدر شعور داره که اگر گره ای درکارش افتاد ، سریع بره در خونه ی ائمه (ع)!

بدی جوان اینکه گاهی قول و قراراش با خدا فراموشش میشه ،

که اونم به من و تو ربط نداره به خودش و خدا مربوطه.

جوان شاید روزه نگیره ،جوان شاید نماز نخونه ، جوان شاید هیئت نره ،امام حسین رو به اندازه ی من و تو

 نشناسه !درسته که خیلی خودش رو دور کرده از رحمت خدا ....درسته خودش رو بی نصیب کرده از توجه

 خدا نسبت به خودش ....

درسته که آدم بی نماز ، مثل فرد کوهنوردی میمونه ، که بدون طناب از صخره های خطرناک بالا

 رفته.و هر لحظه احتمال داره سقوط کنه و اگر سقوط کنه طنابی نیست که اون رو نگه داره .

همه اینها درست ، اما آدم بی نماز هم برای خودش خدایی داره ....

آدم بی نماز هم برای خودش عبادتی داره .... و بلاخره یک روزی اعتراف میکنه به خوبی نماز .....

از اون طرف خدا هم این بندش رو رهـــــا نکرده ! که حالا چون این آدم بی نمازه ، روزه نمیگیره ،ما ولش

کنیم تا هر بلایی سرش میخواد بیاد .

خدا هم یک روزی یا با نشون دادن رحمتش یا عذابش جوان رو به اشتباهش آشنا میکنه .

مشکل بی اعتقاد بودن و بی نمازشب بودن و بی حرم بودن نیست .....مشکل جای دیگه ست . ....

مشکل جوان های ما

عده ای از مادرها و  پدرهایی هستند که نمیدونند و نمیخوان که بدونند

مشکل ما

انتقاد های پدرها و نیش و کنایه های مادرانیه که نه بلدن انتقاد کنند و نه بلدن نصیحت کنند

مشکل ما پدر و مادر هایی هستند

که جوانه ،تازه جوانه زده رو ، درک نمیکنند

مشکل ما ، والدینی هستند ، که نمیخوان دست از عقاید بیهوده و باطل بردارن .

مشکل ما ،  والدینی هستند ،  که نمیخوان درست امر و نهی کردن رو یاد بگیرن .

آخه ما دو دسته آدم داریم ،یکی هست که خوابه و میشه بیدارش کرد و یکی که خودش رو به خواب زده

اگر خودتو جلوش  بکشی بازم  نمیتونی بیدارش کنی . چون اصلا خواب نیست ،خودش رو به خواب زده .

اینقدر نگید نماز بخون ، تا خدا توی کنکور و امتحان نهایی ،رتبه ی بالای 100 برات در نظر بگیره !!!!

دین رو کوچیک نکنید.اینقدر نگید روزه بگیر و زیارت عاشورا بخون تا قبول شی !!!!

 اینقدر عبادت ها رو کوچیک نکنید .

خوندن و انجام دادن این اعمال به خود جوان ربط داره ....

چرا شما اونی که به خودتون ربط داره رو انجام نمیدین ؟

گیرم وظیفه ی یک فرد کنکوری این باشه که متوسل بشه به خدا و پیغمبر ...قبول !

اما این وسط وظیفه ی شما چیــــه ؟اونی که به شما ربط داره اینکه 

آرامش رو برای جوان دختر یا پسر ایجاد کنید .اینقدر غــّر به سر جوان ها نزنید .

مشکل ما اینه که نه مادر ها اهل فهمیدن هستند و نه فرزندان اهل صبــــر کردن ....

مادره داد میزنه فلان کار رو بکن .....(با بی احترامی )

دختر یا پسره میگه نمیخوام (اونم با بی احترامی)

تکلیف چیه ؟ میخواید تقصیرها همه رو بندازیم گردن صهیونیسم؟! اسرائیل!؟ خوبه ها ؟ جواب میده ؟!

نه اجازه دادن به پدر و مادر توهین کنی ، که آقاجون ،مادر جون ، چرا شما ها نمیخواید قبول کنید که

پسرتون ،دخترتون بزرگ شدن ،میفهمند ، درک میکنند ،دست از لج و لجبازی ها و امــــر و نهی های

کودکانه تون بردارید .نه میشه قهر کرد و نه میشه فحش بدی و خشمت نشون بدی !

یک بی احترامی به مادر ، تو رو سی سال از آرزوهایی که یک قدمی تو بودن ، دور میکنه .

با بی احترامی شاید بشه مادر رو ، بــــزور ساکت کرد ، اما نمیشه متقاعدش کرد .

اگر اوف بگی ،اگر فحش بدی ،داد بزنی ....در جایی که خیلی به خدا احتیاج داری خدا رهات میکنه

خدا روی جنس مادر و قلب و احساس مادر خیلی حساسه .حواست باشه گند نزنی!

مثلا داری معشوقت رو از دست میدی ، الان نیاز به کمک خدا داری ،همون جا خدا رهات میکنه

زجری میکشی وقتی احساس کنی خدا رهات کرده .....

با والدین و مادر قهر هم که نمیشه کرد ،نه بچه با مادر ،نه مادر با بچه ....

همه ی ما متاسفانه تجربه اش رو داریم و دیدیم که نمیشه با والدین قهر کرد .

وفکر هم نمیکنم ، پدر و مادری که خودشون رو به خواب زدند رو بشه باقهر و تنبیه و نصیحت و مشاوره و

 دکتر و کتاب و مجله و غیره ....بیدارشون کرد .اگر هم با این چیزها بتونی بیدارشون کنی موقتـــه ...

باز خوابشون میبره . روز از نو روزی از نو .هر چی متقاعدشون کنی باز میگن : تو بچه ای نمیفهمی .

هر بزرگتری نسبت به کوچک تر از خودش احساس فهمیدگی بیشتری میکنه .

در صورتی که جوان های امروزی ما ثابت کردن که در خیلی از موارد میفهمند و درک میکنند

و اگر پدر ها و مادرها این درک و فهم رو میدونستند ، در خیلی از موارد با فرزندانشون مشورت میکردند .

شاید فرزندان به دلیل بی تجربگی نتونند خواسته ها و حرف های خودشون رو ،

و عمل هایی که مد نظرشونه رو به بهترین نحو عرضه کنند .اما این دلیل بر نفهمیدن نیست .

دختری به خاطر مسائل مختلف با پسری رابطه داره ....پدر و مادر شروع میکنند به برخورد های متقابل .

مادره میگه : احمق جون ، آخه این آدمه که تو چسبیدی بهش ؟

پدره میگه : غلط کرده !!!! دختره ی چشم سفید ،ببینمش قلم پاهاش رو خورد میکنم !

برادره هم مثل سربازان گمنام امام زمان راه می افته دنبال آبجی خانم،برای اینکه بفهمن کجا میره و باکی

 رفت و آمد داره .همه فکر میکنند که این دختر نمیفهمه !در صورتی که میفهمه و میدونه که در جامعه ی

 امروز هر سلامی ، سلامتی نمیاره !!! در  دنیای امروز ،همه گرگن و اگر تو میخوای خورده نشی باید گرگ

 باشی !!!میدونه دنیا پر از انسان های کثیفه .دختره میدونه  که رفاقت با افراد غریبه و اعتماد به اونها ،

 چقدر خطرناکه !شاید بپرسی ،خوب اگر میدونه ، مگه دیونه است که دل ببنده !؟!؟!؟!

بله دیوانه است ..... نه اینکه خودش دیوانه باشه ، دیوانش کردن !

کیـــــا دیوانش کردن !!!؟!؟!؟

پدر و مادر ها !!!!! سین ، جین ها !!!! امر و نهی ها !!!

بکن و نکن ها !!!! سخت گیری ها !!!حساسیت ها !!!

چطور دختر باید صبر کنه و قبل از ازدواجش با پسری رابطه نداشته باشه ! اما پدر ها و مادر ها نباید صبر

داشته باشن ،و با صبر شون ، آرامش  رو به جای  استرس به فرزند تزریق کنند ؟؟؟

چطور فرزند باید فکرش تو درس و مشق باشه اما پدر ها و مادر ها نباید فکر شون توی تامین نیاز های

جسمی و روحی و عاطفی بچه شون باشه !؟

نکنه اعتقاد دارین وظیفه تون رو خوب انجام دادین ؟!!!

نکنه با خودتون میگید ، اشتباهی رو مرتکب نشدید ؟

نکنه خوب فرزندانتون رو درک کردین ؟

پدر سی ساله که صبح میره سرکار و بعد از ظهر برمیگرده خونه ، یکبار توی این سی سال نشد دخترش

 رو بغل بگیره و ببوسه ! این به وظیفه اش عمل کرده ؟نکنه فکر میکنید لوس میشه ؟

نکنه فکر میکنید پرو میشه ! نکنه فکر میکنید بوسیدن بغل کردن دختر تون بی تاثیره !؟؟!؟!

تورو خدا بگین به چی فکر میکنید که سی سال گذشته یکبار دخترتون رو بغل نکردین ؟

مادره میگه : والا ما هم بچه بودیم ،جوون بودیم ،چادر سرمون بود و نگاه مردم نمیکردیم .

یکی نیست بگه ،آخه مادر من ، عزیز من ، در جامعه ای که همه دارن زیبایی های خودشون رو به رخ هم

 میکشن ،تو انتظار داری دخترت خویش تن دار باشه !!!؟

 در جامعه ای که دخترتون بزرگ شده ،پهلوان باید باشی تا خودت رو نگه داری !

 تو پهلوان تربیتش کردی ؟

تو محجبه بارش آوردی که حالا ازش انتظار محجبه بودن داری ؟

حرف حساب دیگه، چرا والدین و ( مخصوصا مادرها) در همه ی مسائل فرزندانشون دخالت میکنند ؟؟؟؟

یکی میگفت دخالت بکنند اشکالی نداره، از تجربیاتشون میشه استفاده کرد ،اما چرا با نیش و کنایه !؟!

خوب یکی نیست بگه مادر خوب و مهربون ،شما نیش میزنی ،مار هم نیش میزنه !

میشه بگین فرق شما با مار چیه ؟

پس کی قراره مادر من باشی ؟ کی قرار من برات دردل کنم ؟

کی قراره بغلم کنی و آرامشم بدی ؟

تو همش غـــــّر زدی  مادر ؟

مشکل ما خود مادرها نیستن ،برخوردهای اشتباه مادرانه است .

که همیشه به نیت بهتر شدن زندگی فرزند گفته میشن ، اما بدتر تخریب میکنند .

هر کی میگه مادرش رو دوست نداره ، داره دروغ میگه ، رو احساسات داره این حرف رو میزنه .

میگه دوستش ندارم،چون خواسته هاش رو ازش گرفتن و الان ناراحته .

والا همه ما مادرانمون رو دوست داریم ! همه ی ما سینه ی گرم مادرمون رو دوست داریم !

فرزند سی سالش هم که بشه باز خوابیدن تو بغل مادر براش لذت و آرامش داره ،هر کی منکرشه داره دروغ میگه .

مامانا ، مادرا ، تاج سرا ، بدونید ،با نیش و کنایه حرف زدن و نصیحت کردن ،

خود به خود اطرافیان رو از شما دور میکنه .

شاید بعضی تون الان بگید: فداسرم که دور شدن ، میخوام نباشن، (این همون خود رو به خواب زدنه که گفتم)

در غذا خوردن دخالت دارین ،در لباس پوشیدن دخالت دارید ، در حرف زدن ، راه رفتن ، عاشق شدن

درس خوندن ،سرکار رفتن ، کتاب خوندن ، در همه ی مسائل شما دخالت دارین ! من نگرانتون شدم .....

محض رضـــــای خدا یکم استراحت کنید

یا درمورد غذا خوردنش نظر بدین ، و در مورد مسائل دیگه سکوت کنید ؛

یا در مورد لباس پوشیدنش گیر بدین ،و مسائل دیگه رو به خودش واگذار کنید ؛

یا در مورد عاشق شدنش نظر بدین ، و حق انتخاب رو در مسائل دیگه به خودش واگذار کنید؛

بلاخره  این دختر شما ،پسر شما ،انسانه ....حق انتخاب رو خدا از بدو خلقتش بهش داده .

نه شما و نه هیچ کس دیگه حق نداره این حق رو ناحق کنه .

شما شرعا و عرفان وحتی قانوناً تا یک حدی حق داری وارد مسائل خصوصی فرزندت بشی .

پیشنهاد بدین قبول میکنیم ،اونم با اخلاق خوش ،بدون افراط و تفریط ، بدون نیش و کنایه ، و بدون تطبیق

دادن با دیگران ،و دیگران رو به رخ کشیدن . اگر پیشنهادی با این شرایط باشه ماقبول میکنیم.

دختر لذت میبره وقتی میشینه با مادرش حرفای خیلی خیلی خصوصیش رو میزنه ؛

مادرا چرا اینو نمیفهمید ؟

پدر بنده در برخورد با من همین جوری عمل میکنه ؛یعنی میاد مهمترین مسئله رو درباره ی من انتخاب

میکنه و تا آخر فقط در همون موضوع دخالت میکنه .مثلا سربازی رفتن من . خوب پدرم میدونه که سربازی

 رفتن من ،خیلی قضیه ی مهمیه !الان زن بخواد بگیره ،سربازی میخواد !

 رانندگی میخواد بکنه ،سربازی میخواد ! وارد صنفی بشه ،سربازی میخواد .

سفر خارجه بخواد بره سربازی میخواد !  و هزاران امتیاز دیگه که بدون سربازی نمیشه ازش برخوردار شد.

برای همین پدر من فقط کلید کرده روی سربازی من . اما در مسائل دیگه ی من دخالتی نداره .

! بهم حق انتخاب داده !

مثلا اگر با کسی رابطه ای برقرار کنم ،راهنماییم میکنه و بعد سکوت .( حق انتخاب )

میخوام کسب کاری راه بندازم ، یک مشورت میکنیم و دیگه سکوت (به این میگن حق انتخاب دادن)

آیا واقعا پدر های دیگه نمیتونند سکوت کنند ؟ آیا واقعا سخته صبر کردن و نتیجه رو دیدن ؟

نکنه فکر کردین اگر شما نباشین بچه ی شما بزرگ نمیشه ؟

اگر جنبه دارید باید خدمت تون عرض کنم ؛

فرزندان شما قبل ازینکه شما بالاسرشون باشین خدا رو بالاسرشون دارن .

اگر شما به روش درست راهنمایی و نصیحت کردی ؛ اجتناب کردی از خشم و ناراحتی و نیش و کنایه ،

واگر حرف حساب رو زدی ،  از دوتا حالت خارج نیست :

اولیش اینکه دختریاپسرتون نصیحت های شما رو قبول میکنه،خطرات رو میبینه و راه درست رو پیدامیکنه .

دومیش اینکه دختریاپسر شمانصیحت هاتون رو قبول نمیکنه،درین جاباز هم برد رو شما کردین!

میدونید چرا ؟چون شما حرف های درست و حسابی زدین ،حق رو گفتین ، اونم به بهترین نحـو ....

دختر یا پسر اگر نصیحت هاتون رو قبول نکنه .... میره و سرش به سنگ میخوره

وقتی ببینه حرفها و نصیحت های شما درست بوده ،خودش بر میگرده توی آغوش شما .

درینجا هم ، باز شما برد رو کردین .پس صبر کنید ......

یاعلی مدد

اتحادی از جنس بهشتی (ره)

 

میگن در آخرالزمان عده ای میان و از طریق دین مردم رو منحرف میکنند .

از قرآن استفاده میکنند برای انحراف افکار مردم .نقل شده در آخر الزمان مرز بین ایمان و کفر به باریکی یک تار موست .

خوب طبعا در چنین شرایط بحرانی،که همه به نحوی میخوان دین خودشون رو چهار چشمی  حفاظت کنند ،

خواه یا ناخواه به همه مشکوک میشن ،به همه سوءظن پیدا میکنند .

همه رو یک چشمی و با شک و تردید نگاه میکنند .ارتباط هاشون رو محدود می کنند . 

بحث اختلافات و اختلاف نظر در عامه ی مردم  چیزی نیست که بخوایم نگرانش باشیم.

خوب مردم عادی یا تحصیلات بالایی ندارن ،با احساساتی برخورد میکنند و یا طریقه ی برخود با شبهات و

اختلافات رو بلد نیستن،اما ...

وقتی این اختلافات و زد و خورد ها سطحش میاد بالا و در جمع صاحب نظران و استادان و دانشمندان وکسانی

که به نحوی مرجع مردم هستند قرار میگیره ،دیگه مشکل با دادگاه و شورای حل اختلاف حل نمیشه .

اختلافات بین اساتید و فلاسفه و صاحب نظران در مورد مسائل روزمره و مسائل حاشیه ای که اتفاق نمی افته !

وقتی مردم راجب سند ملکی و یا طلبی میرن دادگاه و به قاضی مراجعه میکنند ، خوب قاضی احکام شرعی رو بلده ،

طریقه دادخواست رو بلده ،طریقه ی دفاع  رو بلده ،حق و باطل رو خوب میدونه ، طریقه ی شنیدن حرف ها رو بلده و با اون

 اطلاعاتی که داره بین این مردم قضاوت میکنه . اما وقتی دوتا قاضی با هم بر سر یک مسئله ی مهم اختلاف

نظر پیدا میکنند یقینا باید فردی بالاتر از اونها برشون قضاوت کنه و رای صادر کنه.

دکتر بهشتی به یقین یک قاضی متفکر و لایق برای قوه ی قضائیه بود .

این رو میشه از کلام این شهید ، در دفاع و نحوه ی برسی ایشون و سبک شخصیت شناسی ایشون از

دکتر شریعتی فهمید .

خوب بحث ها در مورد دکتر شریعتی زیاده و نیازی نیست توضیح بدم که برخی میگن دکتر آدم خوبی بوده ،

برخی میگن بد بوده ، برخی میگن خوب و بد بوده ! برخی نوشته هاش رو خوب میدونند خودش رو بد  ،

وبرخی خودش رو خوب و نوشته هاش رو بی پایه و اساس میدونند .

ما به این کار نداریم ،اصلا بحث راجب دکتر شریعتی نیست .

میخوایم یاد بگیریم وقتی به جایی رسیدیم ،به پست و مقام و شهرتی دست یافتیم ،وقتی صاحب نظر شدیم

با مخالفان با اونهایی که عقیده هاشون با ما متفاوته چگونه برخورد کنیم !

استاد شریعتی در کتابهاشون و نوشته هاشون ، چند مورد بحث برانگیز داشتن ،که علماء اون زمان مثل

آیت لله مصباح و برخی دیگه از استادان دانشگاه به این موارد انتقاد های تندی رو وارد میکردن ،حتی برخی

شون عده ای رو بسیج کرده بودند تا نواقص نظریات استاد رو پیدا کنند و درموردش تحقیق کنند .

خوب قبل از اینکه اونها بخوان استاد شریعتی رو مورد بازخواست قرار بدن ،ایشون رو شهید میکنند .

بعد از شهادت ایشون چون تفکرات و نوشته های این استاد تا حدودی روی بورس بود ، حرف ها و حدیث ها

تموم نشد تا اینکه آقای بهشتی رو هم وارد این داستان کرد .

عده ای رفتن و از آقای دکتر بهشتی خواستن نظرشون رو راجب این نویسنده بیان کنند .

مهم روش انتقاد و بررسی شخصیت دکتر شریعتی توسط شهید بهشتیه !حرف ها وسخنانی که میتونه برای

همه ما الگو باشه .

روشی که میتونه اتحاد رو بین علماء ...اندیشمندان ...استادان و روحانیون ما برقرار کنه .

اتحادی که اگر برقرار بشه به اتحاد شیعیان و ملت ایران و بعد از اون به اتحاد بین تمامی مسلمانان منتهی

میشه .وقتی این اتحاد شکل گرفت و وقتی این یک پارچه گی شکل گرفت دیگه علماء خطبا و دکترین و

استاداندانشگاه ها هر کدوم از شمال وجنوب وشرق و غرب ، یک طرفه بدون در نظر گرفتن غیبت و تهمت

تریبون نمیسازند و میکروفن دست نمیگیرند و دست به انتقاد تند و تخریب کننده نمیزنند.

ایت لله بهشتی در سخنرانی که به همین منظور تدارک دیده شده بود فرمودند :

مسئله مسئله ی دین است که مااحساس خدمت بکنیم ،شرط اول خدمت این است که انسان

منصف،اسلام انصاف آور،تشیّع انصاف آور پابگیرد . برخورد ها منصفانه ، منطقی ،آرام ، متین ،

روشنگر ، امکان فکر گسترده دادن ، باشد . 

چقدر زیبا ،ایشون نشانه های یک انسان آرمانی رو بیان میکنند .

میگن وقتی میخواید انتقاد کنید مسئله باید مسئله ی خدمت باشه ، نه این که از روی حسادت ، از روی

لجاجت ، از روی تخریب یک استعداد، حرف بزنیم .باید بریم در درون خودمون ،نفس خودمون رو چک کنیم ببینیم

که اگر قصد انتقاد داریم ، این قصد ما با نیت خیره یا نه با نیت سوءقصده؟ با نیت خدمته یا نه با نیت تخریبه ؟!

اگر قصد خدمته ، پس چرا وقتی یک فیلم ساخته میشه و اکران میشه ، تازه نقد ها و ایراد ها شروع میشه !؟

چرا قبل از ساخت فیلم اخراجی ها به فیلم نامه اش ،به کارگردان به طریقه ی روایت گری دفاع مقدس ایراد

نمیگرفتید ؟چرا بعد از فروش میلیاردی ، انتقاد ها (بهتر بگم تخریب ها ) شروع میشه ؟!

چرا عده ای از نمایندگان مجلس (گذشته، نه حال) بدون اینکه فیلمی رو دیده باشند فقط از روی شنیدهاشون

تقاضای توقف اکران برخی فیلم ها رو میدادن !؟ بعد معلوم میشد که اشتباه نقد شده .

چرا ما بدون اینکه در جریان یک مسئله و یا یک اتفاق قرار بگیریم ، تهمت ها و دروغ ها روبه بازیگران،هنرمندان 

،ورزشکاران ،شهرداران و مسئولین ، باور میکنیم و انتشارش میدیم ؟

این حماقت یا اشتباه نیست ، اشتباه نکنید ....این یعنی جنایت !

خیلی از نوشته های دانشمندان پویایی داره ...یعنی مثلا وقتی این دانشمند تازه دکتراش رو گرفته بود ، یک

نظریه میده و بعد از 10 سال یا 20 سال یا 60 سال که دانش و آگاهیش بالاتر میاد درست حرفی روبیان میکنه

برخلاف نظریه قبلیش. این نشانه ی پویایی و زنده بودن افکار این شخصیته .

نباید تریبون بسازیم و میکروفن دست بگیریم وبا کسانی که خالصانه دارن برای امام زمان و با اقتدار بر علیه 

صهیونیسم و فراماسنری فعالیت میکنند رو دفع کنیم !؟ این جنایته در حق صاحب الزمان .

(جدیدا مد شده تو دانشگاه هاو روحانیون نقد حرفها و نظریات آقای رائفی پور!!!!)

تخرب شخصیت هایی که از نردبان امام زمان بالا میرن  جنایته !

از این به بعد راه بی افتیم خطبا ، و روحانیون و مداحان حسینی رو هم به باد انتقاد های تند و تخریب کننده

بگیریم !مگر شخصی پیدا میشه که در طول عمر خدمتش ایرادی یا اشتباهی نداشته باشه !

به جز اولیاء خدا !

مقام معظم رهبری در دوره ی ریاست جمهوری شون برداشت اشتباهی داشتن که امام نامه ای نوشتن و

خواستن از ایشون که اون رو اصلاح کنند ، رهبر گاهی اوقات اشتباه میکنه !

چه برسه به اشخاص جوان مثل استاد رائفی پور و یا امسال ایشون ....اما این دلیل نمیشه که ما اینها رو

تخریب کنیم ! این جنایت محسوب میشه. از طرف هر کس که میخواد باشه .

 در ادامه ی کلام ، شهید بزرگوار آیت لله بهشتی (ره)میفرمایند:

 تحجر ، تعصب ، جمود ،مطالب را زود در چار چوب محدود آوردن و تاختن ،هرگز نمتواند آهنگ

تربیت باشد .

عده ای هستند مثل آیت لله وحید خراسانی که ،تعصبات خاصی دارن روی دین .

ببینید ،از نظر ما دلیل برتری شیعه از ادیان دیگه ، پویا بودن شیعه است ،یعنی تنها مکتبی هستیم که از نظر

ما احکام اخلاقی و اجتماعی رو باید مرجع زمان تشخیص بده !

شاید اون مرجع بخواد و استنباطش این باشه که باید درین مسئله تغییراتی ایجاد بشه،

و همه ی ما جدا ازدانسته ها و مصلحت سنجی هامون باید دینمون رو از مرجع زمانمون کشف کنیم .

حالا شخصی مثل آیت لله وحید که مرجع و مجتهد بزرگی هستند چرا باید با بعضی از مصلحت سنجی های

رهبری مخالفت کنند؟اون هم علنی !

دیگه هر آدمی میدونه قمه زدن و خون ریختن چه برسر فرهنگ یک کشور متمدن میاره !

شما هنوز این رو قبول ندارید؟تحجر و تعصب که نشد پویایی دین ؟ پویایی مذهب ! پویایی مرجع و دانشمند !

بگذریم ....

ادامه ی سخن آیت لله بهشتی :

مگر من به شما دوستان حاضر نگفتم که چرا در برابر انتقاد های منطقی جناب آقای مصباح از

کارهای دکتر شریعتی ،حساسیت بی جا نشان میدهید ؟!

مفهوم این جمله ، درست کلام رهبری است که پیرامون فتنه ی سال 88 گفتند :

این کارها رو شما شروع میکنید ،اما نمیتونید جمعش کنید ،میان دیگران سوء استفاده میکنند !

 و دید که اومدن و سوءاستفاده کردن .

چرا ما که میدونیم حرفمون در صد تا دهان می چرخه،بزرگ و کوچیک میشه ،کم و زیاد میشه و بعد به گوشها

میرسه مراقب حرفها ، انتقادها و سوءظن ها مون نیستیم .

آیت لله بهشتی :

از وقتی فهمیدم این شیوه ی جنجالی جدالی طلبگی به جای اینکه هادی و راهنما باشد مضل

است ،به توفیق الهی رها کردم .ما میخواهیم حرف همدیگر را بفهمیم ،پس چرا داد سر هم

میزنیم .

نباید غرور، شهرت وزیاده خواهی و ریاست طلبی مانع رسیدن ما به طراط مستقیم بشه .

نباید بزاریم حس غرور به ما این اجازه رو بده که با بزرگان خودمون ،اساتید خودمون به مقابله و بی احترامی

برخیزیم .گاهی  ما خودمون میدونیم حق باکیه ! میدونیم حق با ما نیست ،اما از ترس اینکه شهرت خودمون رو

جایگاه خودمون رو از دست بدیم با حقیقت مطلق مخالفت و مبارزه میکنیم .

آیت لله بهشتی :

به حرف همدیگر گوش بدهیم نه اینکه هنوزحرف من تمام نشده بگوییم حرفت رافهمیدم جوابت را

گوش کن!

یکی از اساسی ترین و اصلی ترین قسمت های مشاوره صحیح ،اینکه خوب گوش کنی و حتی فرد رو درحرف

زدن بیشترکمک کنی !بیشتر سوال کنی تا احساس امنیت کنه برای حرف زدن ،نه با قطع کردن وبلند و کوبنده

پاسخ دادن کاری کنی که فرد نتونه منظورش رو برسونه !

آیت لله بهشتی :

نقد سازنده ،نقد تعیین کننده ، نقد جماعت آفرین نه نقدجماعت پراکنده ، کجاییم؟

چه میخواهیم بکنیم !؟

وقتی نقد ما از روی خدمت بود و حس و نیت خدمت داشت، قبل از ایراد انتقاد باید به این نکته هم توجه کنیم

که آیا این نقد ما سازنده است یا نه ! ایا نقد ما ،گره گشا هست یا نه ، ایجاد اختلاف و دشمنی و ایجادکدورت

میکنه یا نه؟و یا اگر ما قصد داریم از افراد مغرض انتقاد کنیم ،باید از قبل پیش بینی این رو بکنیم که به احتمال

زیاد افراد مغرض ، برای حرف های ما تره هم خورد نکنند .

نباید اجازه بدیم انتقاد های تند ما اجتماعات رو پراکنده کنه .

گاهی دیده میشه دوتا عالم که مخالف نظرات هم هستند ، در یک شهر لابه لای سخنرانی هاشون سعی

میکنند همدیگر رو تخریب کنند .هیچ کدوم جرات نمیکنند مستقیم و رو در رو از هم انتقاد کنند ،دائم همدیگر رو

به مناظره دعوت میکننداما هیچ کدوم این مناظره رو  عملی نمی کنند .

یکی از ترس شکست و دیگری از روی غرور ! 

و درین بین مردم اند که به منبر و هیئت و عالم و غیره بدبین و از تجمعات امام حسینی دور میشن .

در آخر شهید بزرگوار میفرماید :

من یک مسلمان هستم ،در حدودی مطالعاتی دارم ،در کار یک فرد نقص هایی میبینم ،

نقادی سازنده میکنم ! نه اینکه بنده رهبر او هستم و او باید پیرو من باشد!هرگز !

من هرگر با کسی چنین رفتار نکردم و نخواستم داشته باشم .{.....}  اگر خودتان را صاحب نظر

در مسائل مطرح شده  نمیدانید ،به آقایان هشدار میدهم نه فقط کتاب های دکتر شریعتی بلکه

کتاب های بسیاری از نویسندگان دیگر هم همین طور است . 

که باید در نقل کردن مطالب آنها برای دیگران خوددار باشید .شما حق ندارید همه ی مطالب

دکتر شریعتی را برای همه عموم مردم جامعه نقل کنید ،و خوراک فکری جوانان قرار بدهید.

{.....} این بود توضیحاتی که من راجب آثار دکتر داشتم و هیچ گاه نباید به مسائل شخصی او

ذرهای ارتباط داشته باشد . 

یاعلی

خــــدا ، خدای عجائب

 

شنیدی میگن اگر میخوای توی یک جامعه ای و یایک جمعی گل کنی ، باید یک کار عجیب غریب ،یک هنر

منحصر به فرد و جدید داشته باشی ؟ یا مثلا یک اختراع توپ ،یا یک پروژه ، طرح ، ایده ی بزرگ و مشکل

گشا !درین شرایطه که به شهرت میرسی به مقام میرسی ،یک شبه اسمت توی دهن همه می افته.

اگر قرار باشه توام مثل بقیه ی مردم هفت صبح از خواب بیدار بشی ،مسواک بزنی ،صبحانه بخوری ،

و بری مدرسه ،دانشگاه،اداره ، بعدم 2 بعد از ظهر برگردی ،دوتا روزنامه بخونی ،دوتا حرف سیاسی بزنی

و دوتا فحش به مشایی و بعدشم با خانواده برین پارک سرخیابون وشام روهم دور هم تو فضای باز ،پیتزا

بخورین و بیایدخونه و بخوابیدتا فردا صبح دوباره همین روزمرگیها رو تکرار کنی ، نه کسی تعجب میکنه

و نه کار خارق العاده ای انجام دادی .

پس باید یک چیزی داشته باشی برای گل کردن.یک استعداد ،یک هنر ،یک فن .

حالا ربط این قضیه با خدا چیه !؟

خدای ما هم پیرو همین قانونه !یکمی فکر کنین !

خدا به انسان میگه ای انسان وقتی بهت نعمت میدم و بلاها رو ازت دور میکنم ،تو جو زده میشی!

ما نباید در مواجه ی با نعمت های الهی مغرور بشیم ،جو زده بشیم ،گمراه بشیم ،سوء استفاده گر

بشیم .همین یعنی تعجب !

آیا میشه انسان قدرتی داشته باشه و مغرور نشه !؟آیا میشه انسان درین دنیای

هزار رنگ هزار نقش ، که هر گوشش تو رو به سمت خودش میکشونه ،نعمتی

بدست بیاره و به اون نعمت نباله !؟

میشه ها ...اما سخته ،وقتی تو این کار رو انجام دادی یعنی یک هنری داری .

ذات انسان عجوله ،اگر انسانی بخوای حساب کنی ،نمیشه جلوی عجله رو گرفت !

اما اگر گرفتی، اگر در بلاها و مصیبت ها تحمل کردی ،صبر کردی ،این صبرت

خارق العاده است.

اگر توی آخر الزمان که اکثرا دین رو فراموش کردن ، پای زحمت های دینت ایستادی ، مثلا تابستون با

گرمای 40 درجه ای ، همت کردی مانتو های یقه هفت چسب نپوشیدی این میشه خارق العاده !

ببخشیدا !!!!!

اصلا خدا دنبال اینکه ببینه چه کسانی دارن مخالف جو حاکم بر جامعه حرکت میکنند

بعد به اون افراد که خلاف امواج سهمگینه بی دینی حرکت میکنند ،

مژده ی بهشت مبده .

امام صادق (ع) میفرمایند :

اکثر کسانی که وارد بهشت میشن کسانی هستند که(از نظر مردم) ابله هستند.

تابستون ،توی اهواز و شیراز و بندرعباس با دمای بالای چهل درجه ،بازم پوشیه اش رو میزنه .

همه بهش میخندن ،بهش میگن ابله ! اما همین ابله خانم ،

به گفته ی امام صادق (ع) جاش توی بهشته .

طرف هدفون گذاشته توی گوشش ،ازش میپرسن چی داری گوش میدی ؟ میگه سخنرانی .

طرف میزنه زیر خنده میگه خاک تو سرت مرتضی پاشایی جدید رو نشنیدی ؟

جواب میده : نه !بهشون علاقه ای ندارم . یهش میگن :خوب از بس ابلهی !

اما همین ابله خان ،به گفته ی امام صادق (ع)میره بهشت !

طرف میره کتاب خونه ،کتاب میخره ،وقتی میاد خونه ،مادره بهش میگه خاک تو سرت پولاتو جمع کن

فردا زن گرفتی داماد سر خونه نباشی ابله.

بگذریم ....ابله باشین ایشالا...از مدلی که امام صادق گفتن .

خدا دیدی با امام حسین (ع)چیکار کرد ؟

خدا دست گذاشت توی دست حسین (ع) گفت : حسین جان میخوام کاری کنی کارستون

میخوام به این مردم کج فهم ،بفهمونی که چطور باید در خونه ی ارباب ،همه چیزشون رو با اخلاص

فدا کنند .حسین جان ، این مردم منتظر معجزه اند ، وگرنه 1400 سال دیگه با عصا و اژدهای موسی هم

ایمان نمیارن.حسین جان ازت معجزه میخوام !(به قول ما) پایه هستی ؟

حسین کاری کرد در کربلا که روایت داره :لقد عجبه الملائکه !

(بشر که هیچی) ملائکه تعجب کردن .

اگر میخوای خدا نگاهت کنه ، کاری به جز معجزه نباید انجام بدی !؟

شاید سطح مطلب بیاد پایین ،اما مشکل جامعه است بزار بگم .

از تو نخواستن علی اصغر به دنیا بیاری ، بعدم ببریش جلوی تیر دشمن !

(البته اگر وظیفه باشه ، اون کار رو هم انجام میدیم) به ابی انت و امی (مادر و پدرم به فدات)

از تو نخواستن با منافقین و کفار مبارزه کنی !(البته اگر راه جهاد باز باشه ،پیش قدم میشیم)

اما خدا در حد و اندازه ی خودت ازت توقع معجزه داره .

میتونی معشوق های دنیایی تو کم کنی ؟!میتونی از اونهایی که به خاطرشون

تن به هر گناهی دادی بگذری ؟!میدونم دلت پیشش گیر کرده !

اما اگر گذشتی و این دل رو ازش کندی معجزه کردی!کاری رو کردی که خدا ازت انتظارش رو نداشت .

به همین خاطر بهت امتیاز میده !شگفت زدش کردی خدارو ....

من که نمیگم برو مثل ابراهیم و امام حسین(ع)اسماعیل و قاسم و علی اکبر و علی اصغر قربانی کن!

من میگم تو تا الان نماز نمیخوندی ،خدا هم تا الان روی نماز خوندن تو حسابی باز نکرده بود .

میتونی خدا رو متعجب کنی ؟! بسم الله ....

میتونی خلاف دستور تنبلی یک دفعه ، ناگهانی ، غیر منتظره شروع کنی نماز خوندن ؟!بسم لله ....

دیگه الان همه میدونند که نماز خوندن همش سوده !!!! سود نه برای خدا ،برای شخص نماز خون .

آخه کجا باهات چنین معامله ای میکنند ؟!

که در هر دوطرف معامله سود بیاد سمت تو ؟! تو دیوونه ای میری سمت شیطون !!!

شیطان بهت وعده دنیا میده ،اما خودت بگو تا به حال ،از فرعون بگیر بیا تا صدام حسین ، به کدومشون

دنیا داده !؟ فرعون ؟نمرود ؟ عمربن سعد ؟ شمر ؟

شیطان پرستان که براش سجده میکنند ،دنیا ندارند چه برسه به منو و تو که مرید علی بن ابی طالبیم !

دشمن ردیف اولش ماهاییم! چطور تو بهش اعتماد میکنی ؟

به همه وعده دنیا میده ،وعده ی زیبایی های دنیا رو میده اما زمانی وعده هاش رو عملی میکنه که مرگ

تو فرا رسیده باشه .کاری کن خدا تعجب کنه !

البته اینم در گوشی یواشکی بگم ، این کلمه ای که میگم "خدا تعجب کنه" کلمه ی اشتباهیه !

(قابل توجه منتقدین سر سخت) قبول دارم.برای زیبایی کلام و درک مطلب دارم اینجوری میگم .

حقیقت مطلب اینکه به خدا ثابت کن ،نه با حرف ، با عمل ثابت کن که قراره کمی افکارت رو ، به حساب

و کتاب آخر الزمان و اتفاقاتش وجهت حق و باطلی که قراره بایستیم سوق دادی .

نشون بدی به خدا که از دنیا و مال و اموالش جز راحت زندگی کردن ،بی دغدغه زندگی کردن و

شرمنده ی زن و بچه نشدن ،چیز دیگه ای نمیخوای !

یاعلی

یک اتفاق پنهان و مبهم

 

در زندگی ما جوان ها یک اتفاق پنهان و مبهم رخ میده ...که وقتی اثرات و تاثیراتش رو میبینیم و درک میکنیم ،

متعجب میشیم .و میریم سراغ مشاورین ،دکترین ، علماء ، روحانیون و ازشون اینجوری سوال میکنیم :

آقای دکتر ،آقای روحانی ، آقا یا خانم مشاور ؛من خدا رو دوست دارم ، تا حد توان گناه نمیکنم،

 یا اگر گناهی دارم بی حیایی نمیکنم ،من نمازم رو میخونم،من دعامم میکنم ،

روزه میگیرم ،خمس و زکات و فطریه هم اگر به گردنم باشه میپردازم ...

اما بازم گره از کارم باز نمیشه !بازم دعاهام مستحاب نمیشه !

بازم تحملم ،صبرم بالا نمیره !آیا خدا منو ول کرده ؟

خوب یقینا پاسخ های متفاوتی میشنوی!اما قشنگترین پاسخ رو بعضی از علماء و روحانیون دینی میدن.

و اون اینکه  اگر انسانی واجبات دینیش رو انجام بده ، از محرمات دور باشه ، از نظر

جسمی هم خودش رو تربیت کنه، اگر این فرد با این شرایط ایده آل نتونه ذهن خودش

رو کنترل کنه ،یک قسمتی از اختیاراتش رو رها کرده .

همین باعث میشه لذت خوب بودن رو احساس نکنه .

برای مثال : توی جمع بسیجی ها که میشینی (البته بعضی ها) میبینی توی جمع

 خصوصی شون،توی جمع دوستانشون ،حرفهایی رو میزنند ،که در شأن بسیجی

 بودنشون نیست. یا مثلا کارهایی رو و شوخی هایی رو میکنند که در شعارهای

بسیج با اون کار مبارزه میشه !!!!!!!!!!

وقتی توی فضای جامعه هستند، خودشون رو ادب کردن و کارهای ناشایست انجام

نمیدن (فحش نمیدن ،تهمت نمیزنند، غیبت اصلا ، دزدی اصلا ،مسخره کردن اصلا ،

دختر بازی اصلا نمیکنند)خوبه اما، همین که کافی نیست.

آیا اینها نباید توی خلوت ها و توی ذهن و خیال شون هم ،ازچنین کارهایی دوری کنند!

همین باعث میشه وقتی موقعیت دختر بازی پیدا کنند نتونن جلوی خودشون رو بگیرن

 و مرتکبش میشن.

تازمانی که بسیجی ماکربلامیره معلومه جزامام حسین (ع) به چیزدیگه ای فکرنمیکنه

اما اگر همین بسیجی امام حسین گو ، برای تحصیلات یا برای هر چیز دیگه ای

گذرش افتاد به ترکیه ، دبی ، پاریس ،کانادا ، تایلند ! بازهم میتونه خودش رو کنترل کنه؟

نمیخوام بحث رو بکشونم جای دیگه ! اما چقدر از سرداران و فرمانده هان دفاع مقدس

 الان قاطی پول و ثروت و مادیات شدن؟ عده ای شون خرج فوتبال شدن ، عده ای

 شون هم سیاست زده شدن و زمین گیر!

 نه راه پس دارن نه راه پیش.خوب هاشون هم که یکی یکی دارن پر میکشن .

چرا پیامبر(ص) میان در مورد ذهن دستور میدن و میفرمایند :

هر مومنی که از دنیا برود و در ذهن او آرزوی شهادت نباشد ، بر شعبه ای از نفاق از دنیا رفته است .

پس باید ذهن رو تربیت کرد ، بهش خط داد ، مسیرش رو مشخص کرد .

اگر قرار باشه بنده در ظاهر از زنا دور باشم ، اما هر وقت بیکار شدم (مثلا موقع خواب)

توی ذهنم تجسم زنا کنم یقینا روزی در موقعیتش قرار میگیرم و من که در ذهنم تجربه ی اون اتفاق رو

 داشتم الان با آمادگی تمام ازش استقبال میکنم . این آدم آب نمیبینه وگرنه شناگر خوبیه !

روانشناسان هم قبول دارن ؛ میگن هرچیزی رو که در ذهنت پرورش بدی و تصور کنی ،بلاخره بهش میرسی

حالا که فهمیدی مشکل کجاست نکته ی دوم رو دقت کن ؛

نکته ی دوم اینکه ، چطور میشه ذهن رو کنترل کرد !؟ چطور میشه بهش خط داد !؟

اصلامگه میشه ذهن رو کنترل کرد ؟! من گاهی باخودم میگم

منی که نمیتونم موقع کتاب خوندن ،ذهنم رو متمرکز کنم ، چطور میخوام جلوی ذهنم

 رو در مسائل مهمی مثل شهوت ، شهرت ، غرور ، ثروت ، رابطه های عاشقانه ،

 دوستی های محبت آمیز و....کنترل کنم!

مولوی یک داستان جالب داره که خلاصش اینه :

یک فردی دید پس کله ی یک آقایی خیلی صافه و محکم زد پس کله ی این آقاهه!

آقاهه شاکی شد برگشت یقیه این فرد رو گرفت گفت : واسه چی میزنی مرتیکه ؟

فرد با آرامش تمام سوال کرد :بگو ببینم ،صدایی که ازین اثابت به گوش رسید ،مال

 دست من بود یا پس کله ی تو !؟ آقاهه یک پاسخ قشنگی داد ،گفت :ببین چون تو

 پس گردنی نخوردی وسرت درد نگرفته،از سر بیکاری ذهنت رفته سمت این سوال !

چرا من وقتی این پس گردنی رو خوردم به این نکته واقف نشدم که این صدا از سر من بود یا از دست تو!

اگر دردی که من کشیدم رو میکشیدی و به دنبال درمانش بودی ذهن تو بیکار نمیشد

و این سوال مسخره رو مطرح نمیکرد.

یکی از مشکلات ما بی دردی ماست . چون خدا به ما درد نداده میریم دنبال چیزهایی که هیچ اهمیتی نداره !

میریم دنبال چیزهایی که ربطی به ما نداره!

دردمندان را نباشد فکر غیر .... خواه در مسجد برو خواهی به دیر

غفلت و بی دردی ات فکر آورد .....  در خیالت نکته ای بکر آورد (مولوی)

اگر یک دختری یا پسری فکر میکنه انسان های بی درد ،آدمای خوشبختی هستند ،معلومه خوب دنیا و

زندگی دنیا رو نشناخته....کمی به خلوت ها و ذهن های انسان های بی درد نگاه کن .این افراد همین

 افکار بی دردشون براشون درد ایجاد میکنه اما این درد ذهنی یک تفاوت با درد واقعی داره .

مثلا دختری که در زندگیش طعم اعتیاد پدر رو چشیده و درک میکنه که اعتیاد چه

دردی داره ، هیچ وقت سمت مواد مخدر کشیده نمیشه !

اما دختر یک انسان با فرهنگ ،ثروتمند ، خانواده دار رو توی یک پارتی بادوست پسرش

 میبینی که مشغول کشیدن سیگار یا هروئین اند.

فرق درد خیالی با درد واقعی اینکه ، در درد واقعی تو میدونی باید دنبال چه راه درمانی باشی ،اما در درد

 ذهنی و خیالی دقیقا نمیدونی چه کمبودی داری تا درمانی براش پیدا کنی .

نمیدونی کمبودت و حس نیازت دقیقا چیه ! آیا نیاز مالی داری ! آیا نیاز به تفریح داری !

بی شوهری دردته ! نیاز به ماشین با سیستم چنجر داری !حسابت پول کم داره !کفشت پاره است ،

دوست دختر نداری !چته !

طرف میلیاردر ،آخرش دست به خود کشی میزنه ! آخه میون اینهمه فکر آخرش دیوونه میشه !

چون دردهاش در ذهنشه ،نمیتونه بهشون دست رسی پیدا کنه و از فشار روحی زیاد

و روان بیمارخودکشی میکنه.

خیلی ها که اعصابشون همیشه خورده وحتی سلام و احوال پرسیشون با حالت

طلبکارانه است دلیلش همین افکار پریشونه ، میشینه ساعت ها باخودش دنبال

دردهای علکی و خنثی میگرده .دردهایی که هیچ تاثیری نداره ، نه خوب نه بد ...

ما باید شکر گذار خداباشیم که خدا ما رو بی درد خلق نکرده !

توی این دنیای پر از افکار خوب و بد،به ما گفته شما مشغول این مشکل باش .این راه رو طی کن و حل کن .

برای همینه که مشکلات انسان بدو ورود به قبر پایان میپذیره .

وقتی بدنیا میاد دغدغه اش مسائل کودکانه است ، بزرگ که میشه نگران کمبودهاشه ،کمبودهاش که

رفع شد نگران نگهداری اون امکاناته ، وقتی به کهولت سن رسید نگران سلامتی و ضعف بدنشه و تا

 وقتی نمیره و این مردن رو باور نکنه آروم نمیگیره !خدا راه رو بهمون نشون داده ؛

یکی دردش زندگیه شخصیشه ،میره درس میخونه ،سخت کار میکنه ،امکانات فراهم

میکنه ،نه به سیاست کارداره ،نه به رئیس جمهور  ، نه به وحدت شیعه و سنی !

یکنفر هست دردش خانوادشه ، سالهای سال پدرش رو ،مادرش رو تر و خشکل میکنه ،ازشون مراقبت

میکنه ،میفرستشون مشهد ،سوریه ،کربلا ، مکه ،حتی قید ازدواج رو هم زده تا به مادرش ،پدرش

خدمت کنه . اینجور آدمی خیلی بخواد سیاسی حرف بزنه میگه مردشور احمدی نژاد رو ببرن با این

حمایتش از مشایی.همین.

یکمی که میای بالاتر ،میبینیم افرادی هستند که دغدغشون و دردشون مردم هستند

میرن نماینده ی مجلس میشن ،شهردار میشن ،به مردم شهرشون خدمت میکنن ،

(اصلا اختلاس نمیکنن ،رشوه نمیگیرن ، اصلا اینجوری نیستن....شما به مشایی رای بدین .خوبه)

بگذریم .....سیاسیت ممنوع برادر ...

نمیبینی اون بالای وبلاگ زدم سیاست ممنوع !!!!!       

پس در زندگیت اگر دردی داری ،برنامه ریزی کن . خودت رو مشغول حل اون بحران کن !

تا افکار علکی و مضر ذهنت رو به جایی نکشونه واگر الحمدلله در زندگیت درد نداری ،بگرد و برای خودت

 درد جور کن .به معنای ساده تر و درست تر ،بگرد و برای خودت مشغله ی کاری ایجاد

کن .کاری کن که اگر 24 ساعته شبانه روز شد 300 ساعت !

باز تو سرت شلوغ باشه و کار برای انجام داشته باشی.

مثلا اگر بدونی فلان روز کلاس داری ،و یا باید در فلان تاریخ کنفرانس بدی ،ویا در فلان تاریخ کنکور داری ..

دیگه نمیری دنبال رویا پردازی های دخترونه .

نتیجه اینکه اگر انسان برای خودش کار ایجاد کنه و درد ایجاد کنه جز سود

هیچ چیزه دیگه ای براش نداره.

(فوائدش رو بخوام بگم خودش میشه شیش تا مطلب عین این مطلب . پس بیخیال.)

دخترها و پسرهایی که مشکل عشقی دارن ،درد فراق دارن ،بایدخودشون رو سرگرم یک کاری کنند

 تا این اتفاق فراموششون بشه ! میدونم عمل نمیکنید اما ،

 درد ذهنی رو نمیشه حل کرد از ما گفتن بود .

یاعلی.

"خصلت هایت تو را فرا میخوانند"

 

در کنار ما افرادی هستند که گاهی باعث تعجب ما میشن .سبک زندگیشون باعث تعجبه .

کسانی در کودکی یک سبک زندگی داشتن و جوانی یک سبک و مدل دیگه و یقینا دربزرگسالی متفاوتتر

کسانی هستند که از بدو تولدشون در بغل پدر و مادرشون روضه اباعبدلله میرفتن ،

بزرگتر که شدن اولین جمله ای که یاد گرفتن یاعلی بود ، بزرگتر که شدن دعای فرج رو یاد گرفتن ،

بالاتر که اومدن و شدن 5 - 6 ساله چادر مشکی بسر کردن ، سوره های قرآن رو حفظ کردن ،

به سن تکلیف که رسیدن نمازشون رو میخوندن ، روزه میگرفتن ، و خلاصه تا قبل از بلوغ و ورود کامل

به جامعه اینها افراد منحصر به فردی در رابطه با خدا بودند !

اما زمان حالشون ؛

 با رفتن به دانشگاه چادرشون برداشته شد ، با این بهانه که امّل ها چادر سر میکنند

 ما نسل امروزی هستیم و حجابمون در چشم های مردانمونه .

روسری ها عقب میره بدون هیچ ترسی از نگاه نامحرم ،

بدون هیچ استرسی از وجود یک جنس بی حیا ، مثل مرد

(حیا ده جزء دارد : نه جز در زنان و یک جز در مردان (رسول خدا) "مکارم الخلاق/ فصل دوم")

کم کم غربی ها بهشون گفتن چرا مردها میتونن توی خیابون دوچرخه سواری کنند

اما شما توی خونه بشینین ،بریزین بیرون مثل مردا دوچرخه سواری کنید ،

با مانتو و چادر هم که نمیشه بیاید شلوار ورزشی آدیداس، مارک اعلاء ،کشی اومده

(وقتی رکاب میزنی تا لباس زیرات معلوم میشه) .

مرداتون با حیا هستن ، اگر خیلی ترس داری از مردا بی حیا ؟ برادرت رو راضی کن با اون برو دوچرخه

سواری .(غیرت برادرها رو هم گرفتن)

تو جو جامعه ، دوستی هات شروع شد،دوستات رو از چه جنسی انتخاب کردی ؟

یکی به نعل زدی یکی به میخ ....هم با مشروب خوراش رفاقت کردی و هم با نماز شب خوناش.

هم تو پارتی رقصیدی ...هم به دیگران گفتی تورو خدا میرین حرم امام رضا برام دعاکنید .

هم اینور میای هم اونور میری ....

برای این رفت و آمدن هات اسم گذاشتی ، به نام زندگی ....

زندگیت چندساله شده ؟ بزرگ شده ،18 ، 19 سالشه ! 20 سالشه ! اره زندگیت بزرگشده

اما فکر کنم فقط سنشه که داره رشد میکنه .... خودش همون خانم کوچولوی دبستانه.

دبستان یادته ؟

مادر میگفت چادر سرت کن ،پدر میگفت نمازات رو بخون ، همه رو گوش میکردی

 چون بچه بودی .حالا هم که بزرگتر شدی چیزی عوض نشده ،

 حالا دلته که به جای اونها دستور میده .

چادری که مادر به زور سرت کرد رو بردار ، جاش روسری بزار !

نمازایی که پدرت میگفت رو یکی در میون بخون ، خدا میبخشه ! 

شماره هایی که پسرا بهت طارف میکنند رو قبول کن ،دوست بیشتر ،شادی بیشتر ،اس ام اس بیشتر ،

شلوغی بیشتر و در آخر بی حوصله گی کمتر.

مبینی بازم دارن بهت دستور میدن !

اون زمان که دلت جوان نشده بود و غرور نداشت حرف مادر و پدر رو اطاعت میکردی !

و حالا با اینهمه غرور فقط دلته که میتونه مسیرت رو برات تعیین کنه !

تو خودت کجایی ؟ تو خودت کجای این زندگی گم شدی ؟ تو خودت چی دوست داری ؟

تو خودت چی رو قبول داری و چی رو قبول نداری !؟

 تو خودت دوست داری به حرف چه کسی گوش بدی ؟

خصلت هایت تو را به آنچه با آن الفت گرفته ای فرا میخوانند

تو اینجوری نبودی ! خصلت های بدت به اینجا کشوندت !

تو بالشتت خیس اشک نبود ! تو دغدغت دوست پسر نبود!

تو اینجوری نبودی ! خصلت های بدتن که تورو به اینجا رسوندن !

تو مادرت رو به دوست پسرت نمی فروختی !

هر موقع بچه های فامیل از مادر تو انتقاد میکردن ،چنان گرد و خاکی میکردی بیا و ببین !

حالا چی شده که به یک غریبه فروختیش !چی شده که به خاطر غریبه مادرت رو دلشوره دادی ؟

تو اینجوری نبودی ! تو زیر چشمات گود نبود !تو گناه رو میدونستی یعنی چی !

تو با خدا قول قرار گذاشتی !خصلت های بدت تو رو به این جا کشونده ! غرورت !

خودپسندیت ! حس اینکه دنیات خیلی برات ارزش داره حتی از خانوادت !

اگر دروغ میگم بگو !!!!!خودتم میدونی حقیقت کجاست !

خصلتی مثل پنهان کردن حقیقته ، که تو رو به اینجا کشونده !

میدونی این جمله رو کی گفته ؟ (خصلت هایت تو را به آنچه با آن الفت گرفته ای فرا میخوانند)

بچه که بودی بهت اسمش رو یاد دادن ، بهت گفتن هرموقع افتادی و خواستی بلند بشی چی بگو ؟

 یاعلی .....

اره امیرالمونین ......امیرالمونین میگه :بدکاران جز با همانند خود دوستی نمیکنند .

ببین دور و برت رو چه کسایی گرفتن ! خوب یا بد ؟! خوب نه از نظر من ..... ،

خوب از نظر اونکه قراره دعاهات رو مستجاب کنه ،عمر دراز بده ، بچه های سالم عطا کنه ، ثروت بهت بده

روزی بهت بده ،بهشت بهت بده ! ببین نظر اون چیه ! از نظر خدا اطرافیانت خوبن یا بد ؟!

بسه دیگه ......

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

 

"گریه ای برای گریه ای"

گریه هدف های زیادی میتونه داشته باشه .

یکی برای نجات گریه میکنه ،یکی برای امام حسین (ع) گریه میکنه ،

یکی برای ازدست دادن عزیزی گریه میکنه...

اما یک عده ای از ما مردم هستن که برای دیگران و برای مشکلات دیگران گریه میکنند

به قول ما یک عده برای گریه های مردم ،گریه میکنند،برای گرفتاری های دیگران!

وای که چقدر ایمن مدل اشک ریختن مقام داره .

درسته که گریه ی بر اباعبدلله عرش خدا رو بلرزه درمیاره ، اشک ملائکه رو درمیاره ؛

اشک بر امام حسین (ع) گناهان رو پاک میکنه...و....

اما گریه ی برای گریه کننده ها برکتش و جنس برکتش متفاوت از بقیه گریه هاست .

این مدل گریه و با این مدل نیت گریه کردن ،معرفت به آدم میده.

 نمی دونم از نظر علما دین و عرفان این حرفم صحیح باشه یا نه ،...نمیدونم .

اما گریه ی برای مردم و برای گرفتاری های مردم ، ولو یکنفر از عزیزانت،

معرفت انسان رو زیاد میکنه.

اما مسئله ی مهم توی گریه کردن برای مردم نیت گریه است :

به چه نیت برای مردم گریه میکنی ؟

 خدایا بر فلانی رحم کن ،جوانه ،اگر گناه کرده تو ببخش ،بلاها تو برسرش نازل نکن،

خدایا بچه است شما ببخشش

 تو کریمی عفو کن ، تو رحیمی رحم کن ،و.... (یک جورایی دایه ی مهربانتر از مادربشی!)

آخه عده ای از ما گریه میکنیم که خدا تقدیر و مصلحت خودش رو برای

 راحتی فلان شخص تغییر بده .

توی این جمله کفر خوابیده ....

آخه مگه میشه خدا برای کسی تقدیر شوم  و نحسی در نظر بگیره؟

که بعد ما بیایم دعا کنیم تقدیرش رو عوض کنه!!!!!

خدایی که در اوصافش داریم " مهربانتر از مادر "

مگه خدا ما رو خلق کرده که باهامون بازی کنه ؟ خلق کرده آدم کنه .

یک حیوان ناطق رو خلق کرده تا تبدیل به یک انسان کنه .

خوب وقتی شخصی میخواد انسان بشه .... باید مراحلی رو بگذرونه

خدا داره به وظیفه ی خدایی خودش عمل میکنه .

شما با این قضیه مشکلی داری ؟

شاید یک نفر دنیاش پر از فشار باشه ،یا تو سرش پر از آرزو باشه ،

آیا خدا به خاطر ارزوها کوچیک و رسیدن به اونها و ناچیز دنیایی ،ُ میاد سعادت یک نفر

 رو تغییر میده ؟ این رسم خدایی نیست .

خدا برای کسی شومی و نحسی رو قرار نداده .که بعد بیاد تغییرش بده

امکان داره شخصی مسیری رو انتخاب کنه که انتهاش شومی و نحسی و

بدبختی باشه .

و اگر دقیق نگاه کنی در طول مدت عمر این شخص  میبینی افرادی یا نشانه هایی

در زندگی این شخص اومدن تا مسیر درست رو بهش نشون بدن،

اما این شخص بی اعتنا از کنارشون رد شده ....

وچقدر خدای کریمی که تا لحظه ی مرگ باز هم برای عده ای راهنما و هادی میفرسته

تا حداقل همون لحظات آخر عمر از کار کردشون پشیمون باشن و از راه رفته برگردند.

پس اشتباهه که ما گریه کنیم تا خدا  تقدیرش رو عوض کنه .

گریه باید به این نیت باشه :خدایــــــــــــــــا ؛

درینکه تو سعادت دنیا و آخرت (اول دنیا بعد آخرت) رو

در فهمیدن و از فهمیدن ها لذت بردن قرار دادی شکی نیست

اما از تو با اشک و گریه ،درخواست میکنم زندگی و سختی هاش رو

برای (فلانی) آسان کنی.

آخه سخته ،خداهم قبول داره که سخته ! فشارهای زندگی رو نمیگم،....

سخت اینکه ببینی عزیزت ،از دوست نزدیکترت ، از همه آشناترت ،

داره می افته توی چاه و تو جز نظاره کردن این صحنه ی درد ناک کاره دیگه ای از

 دستت بر نیاد .

تا حد توان راهنماییش میکنی گوش نمیده ،باهاش قهر میکنی گوش نمیده

 گاهی از روی محبت گوش مالیش میدی گوش نمیده ،بخاطر خودخواهی و

همه چیز خواهی گوش نمیده.

گوش نمیده و تو جز نگاه کردن به مشکلات و حرص خوردن کاری نمیتونی بکنی.

پدرها و مادر ها خوب میفهمند که منظورم چه حسیه .

تو جز اشک ریختن و نظاره گر بودن این صحنه چه کار دیگه ای ازت بر میاد ؟

شاید از نظر علمی و فلسفی اینکه تو به خاطر هدایت دیگران زجر بکشی ،

عذاب وجدان داشته باشی ،توجیه عقلی پیدا نشه.

اما وقتی بحث عشق و علاقه میاد وسط تو دشمنت رو هم اگر روبه نابودی باشه

کمک میکنی .

عده ای شاید بگن بروبابا زندگیتو بکن ، ولی از نظر من بخشی از زندگی یعنی همین

همین دلسوختن ها .

پیامبر هم همین طور بود.خداوند به پیامبر میفرمود: (سوره ی کهف آیه ی 6)

گویی که میخواهی خود را از غصه هلاک کنی ،

ازین که مردم به راه نمی آیند و ایمان به قرآن نمی آورند.

پیامبر به خاطر ابوجهل ها و ابوسفیان ها . غیره گریه میکرد در حد مرگ!!!!!

بعد من برای تباه شدن عمر عزیزانم اشک نریزم ؟دعا نکنم ؟

پس فرق انسان با حیوان چیه ؟مگه عقل چیه ؟

درسته که کاری از تو برای هدایتش برنمیاد ،ولی دعا که میتونی بکنی !

آیا خدا رو هم مثل خودت ناتوان میبینی ؟ دعــــــــــــــــــا کن !

عاجز ترین مردم کسی است که نتواند دعا کند. (اباعبدلله (ع))

خدابه همراتون یاعلی

 

قبــــه گنـــاه


دو نوع وسیله هستند که به ما راه نشون میدن:اول خدا و دوم شیطان .

خوب به طبع راه خدایی و راه شیطانی در جلوی ما قرار داره .

بزار با مثال حرفام رو بزنم :

شنیدی میگن عجله کار شیطونه ؟منظور کار بدیه !!!

عجله کردن در کارها باعث میشه در موقع مناسب عکس العمل لازم رو نشون ندیم.

مثل رانندگی میمونه دیگه ، هرچی سرعتت بالا تر باشه توان انجام عکس العمل ها

میاد پایین.پس عجله کردن کار شیطانیه !

چون شیطان از عمل های بد که آدمی رو به گناه میرسونه لذت میبره .

و از اون طرف روایت داریم که خداوند آدم رو از عجله و شتاب افرید !

حالا برای امتحان بشر یا هرچیز دیگه نمیدونم!

یک سوال ؛مردم عجله میکنند با اینکه خبر دارن "عجله کردن" در مسیر شیطان حرکت کردنه !

چرا عجله میکنند با اینکه میدونند صبر کردن و منتظر موقع مناسب بودن

از وسائل رسیدن به موفقیته ؟

چرا مردم با اینکه میدونند مسخره کردن دیگران گناهه ، باعث کدورت بین مردم میشه‌؛

چرا با اینکه میدونند شوخی و مزاح ،باعث تفرقه میشه ، باعث زدگی میشه ...

باز مرتکبش میشن !

و از حرکت کردن در مسیر شیطان از کسی شرم نمیکنند!؟ چرا ؟

چرا مسیر خوبی ها کم تردد شده ؟

همه از خطرات جاده ی شیطان خبر دارند باز میزنن به دل جاده گناه! چرا؟!

دلایل مختلفی داره که به نظر من یکیش همه گیر شدن و ریختن قبح اون گناهه .

یعنی اینکه وقتی فلانی و فلانی مسخره کردن رو در یک جمعی شروع میکنند

 و از هیچ کس ترسی و شرمی نمیکنند ،همین باعث میشه بقیه اونهایی که

 تا الان شرم میکردن و از عمل به اینکار ترس داشتن ساده لوحی خودشون در دین رو

 نشون بدن، و هماهنگ با اونها دیگران رو مسخره کنند .

حالا یا با خنده هاشون این عمل رو تایید میکنند

و یا با ارتقاع دادن شیوه های مسخره کردن این گناه رو ترویج میدن

مهم اینکه قبح گناه ریخته شد خط قرمز ها شکسته شد

یکی از دلایلی که ترک امر به معروف و نهی از منکر در یک جامعه باعث

 بلا و مصیبت میشه همینه ....

خط قرمز یک گناه شکسته شد باید دوباره خط قرمز ترسیم بشه

و چون کسی این خط قرمز هارو با نهی از منکر ترمیم نمیکنه

خدا خودش دست به کار میشه ، چنان بلایی نازل میکنه که تا سالها و بلکه قرن ها

 قدرت خدا و جباریت خدا در یادها میمونه.

حکم خدا شکسته شد شما ساکت موندید ؟

پس زمانی مردم دنبال گناه دویدند که قبه اون گناه شکسته شد ،

و عده ای به طور عملی ترویج دهنده ی اون بودند.

چرا مردم به خوبی ها عمل نمیکنند؟ آخه (بی طارف بگم) عمل خوب کمه !

ترویج دهنده ی به عمل های خوب بسیار بسیار کمه !

حرف و سخن و خطبه قویه .... عمل ها و پشت کار بودن ها ضعیفه

دوتا مسیر داریم خدا و شیطان .

هردوی این مسیر ها 50 درصدش رو مردم با روایت قبول میکنند مابقیشو با عمل.

یعنی اگر بچه های دبستانی ما نماز نمیخونند بخاطر اینکه :

روی درب و دیوار مدرسه روایات نماز نوشته شده (50 درصد اول)

اما در نماز خونه ی مدرسه خبری از معلم ها و مدیران نیست عمل نیست (50 درصد دوم)

چرا دروغ زیاده ؟چون روایات نسبت به دروغ زیاد ،خطبه های نهی دروغ زیاد،

اما عمل به گفته ها کم .

چرا جشن نیکوکاری ،چرا کمک به سیل زدگان و زلزله زدگان

 همیشه با استقبال مردم مواج میشه ؟

چون سخن زیاد ماشالله ، عمل هم زیاده الحمدلله .

هر سخنی بدون عمل ناقصه ....حالا برو شهر قم رو ، پر از طلبه و سخن ور کن !

چه فایده وقتی عمل نباشه ؟

چه فایده وقتی !......................................................بگذریــــــــــــــم !

از دلایلی که بلا بر مردم زمین نازل نمیشه ،کودکان خردسال و مسن ها هستند ،

 علما هستندکه باعث میشند خدا از فرستادن بلا بر مردم صرف نظر کنه .

الان که همه میگن در آینده ی ایران یک کشور پیر میشه ،

در زمانه ی ما که نوزاد و کودک کمه و علما دارن یکی یکی پشت سرهم فوت میکنند

 و دیگه پیر مرد پاکی نیست و در آینده همین نوجوان و جوان پر گناه امروز ،

میشن مسن و عالمان آینده ویک مشت پیر مرد و پیر زن بد حجاب و ربا خور و زنا کار

 میمونند .

اون زمان امانی برای من و تو نیست .

از امر به معروف نترس .

از شیشه نوشابه تو سرت خورد کردن ، نترس ! از مسخره کردن نترس !

با امر به معروفت شهرت رو نجات بده ....خانواده ات رو نجات بده ....

مردم رو نجات بده نه یک نفر به تنهایی

آی مردم که امر به معروف نمیکنید،حداقل از امر و نهی کننده ها حمایت کنید .

نزارید مسخره شون کنند. نزارید افراطی خطاب بشن.

از بحثمون دور نشیم ؛

اگر دیدی میتونی گناه بکنی و نکردی در حقیقت به اون پنجاه درصد دوم دست پیدا کردی .

خوب مردم هم وقتی روایات رو شنیدن و نتیجه ی روایات رو در عمل تو میبینند

 اگر مغرض نباشند، استقبال میکنند.فقط کافیه به مردم نشون بدی .

نه با ریـــــــا ! نه به این نیت که من عمل کنم تا مردم از عمل من هدایت بشن.

نه به این نیت که مورد احترام باشم ، نه به این نیت که مردم من رو

مثل بزرگان فرض کنند .

بلکه فقط به نیت ترویج عمل هایی که خدا دوست داره و میپسنده .

خوشحال کننده ی شیطان زیاده ؛

کیه که خدا رو بتونه خوشحال کنه ؟

مثلا اگر توی اتوبوس نشستی و میبینی پیر مردی اومد توی اتوبوس

نگاه کن ببین به چه نیت میخوای جای خودت رو بدی به اون مرد مسن ؟

آیا به خاطر احترام به سن و سال و خوشحالی خدا

و یا به خاطر چشمهایی که آخر اتوبوس دارن نگاهت میکنند ؟

بخاطر خدا یا به خاطر دخترا !؟

اگر بخاطر خداست خوبه ...بلند شو و جات رو بده به دیگران.

اما اگر بخاطر دخترا میخوای بلندشی جاتو بدی به پیر مرد ، خریت نکن و

 سرجات بشین .چرا ؟

چون دخترا به تو محل سگ نمیزارن ،از اون ور هم صندلی تو بخاطر نگاه موقت مردم

 از دست دادی ، پس بشین رو صندلیت

قیامت که بهت چیزی نمیدن حداقل توی دنیا روی صندلی نشسته باشی . هه هه هه .

اگر بتونی ریــــا رو از عملت جداکنی معرکه میشه .

مزه میده اونم چه مزه ای !شیرین تر از عسله گوارا تر از زمزم ...

اصلا مزه اش از دهنت بیرون نمیره ...

حالا فرض کن این کار های بی ریا ادامه داشته باشه!

چقدر کام تو ،دل تو شیرین میشه !؟ امتحان نکنی شیر فهم نمیشی چی میگم .

یکبار امتحان کن .یک شیرینی به خاطر عمل خوبت میدن .ی

ک شیرینی به خاطر خالص بودن میدن .یک شیرین بخاطر ترویج میدن.

ثواب ریخته کیه که جمعشون کنه ؟

بسم لله از همین مطلب شرو کن به جمع کردن .ثواب .... ثروته از دست ندیش!

یاعلی دعا کنید دعاکننده ها هم کم شدن ....

آداب زیــــــارت

اگر فکر میکنی خدا ، برای راست و ریست کردن زندگی تو منتظره اشکت رو ببینه ...

اشتباه فکر کردی !

اگر فکر کردی خدا منتظره زجه هات رو بشنوه ...غلط کردم هات رو بشنوه ...

اشتباه کردی !

فکر نکن خدا واسه غلط کردم هات پاداش میده و یا دنبال اینکه اشک تو رو در بیاره

 یا قدرت خودش رو ثابت کنه .

یک موقع با خودت فک نکنی خدا منتظره تو بیای حرم امام رضا داد و بیداد راه بندازی

 مثل گداها دستات رو دراز کنی ،مثل بدبخت بیچاره ها زجه بزنی

و مثل مادر مرده ها اشک بریزی ....

یک موقع فک نکنی داستان نادر شاه افشار و نابینای دم در حرم برای من و توئه !!!

داستانش رو شنیدی یا نه ؟

 خلاصش اینکه نادر داشت میرفت حرم امام رضا ، دید یک نابینایی داره گدایی میکنه !

بهش گفت چندساله که اینجایی و شفا نگرفتی ؟

جواب داد خیلی وقته ،چندین ساله که اینجام!نادر گفت :

میرم حرم زیارت،برگشتم اگرامام رضا شفات نداده بود سر از تنت جدا میکنم .

یارو نابینا به وحشت افتاد ،مثل سگای قلاده بریده میدوید سمت ضریح

 اونقدر زجه زد تا امام رضا شفاش داد .این داستان برا منو تو نیست .

این برای عبرت اون دسته از افرادیه که آبرویی در خونه ی هیچ کس ندارن .

این داستان مال اونهاییه که کاسه ی گداییشون جلو همه درازه ...

مال من و تو نیست که محتاجیم ، از نوع آبرو دارش .گداییم اما از نوع ثروتمند مدارش .

ما از اون آدم ها نیستیم که گداییمون رو ، در خونه ی هر بی سروپایی داد بزنیم .

ما از گشنه گی میمیریم ،قید هر تکنولوژی و ثروتی رو میزنیم ،

اما دست جلوی کسی دراز نمیکنیم .

خدا هم این رو میدونه عزیزم .خدا میدونه چی خلق کرده .خدا میدونه خصلتت رو .

میدونه منش و بزرگیتو واسه همینه که حوالت میده سمت امام رضا و اهل بیت .

بگذریم از بحث خارج نشیم :

خدا منتظره فهمیدن توئه ... بفهمی که دنیا رو محل آرامش نساختن ...

اگر در قضیه ای از دنیا آرامشت رو از دست دادی و رفتی در خونه ی خدا

و ارامش رو بهت برگردوند، مطمئن باش که دوباره قضیه ای پیش خواهد آمد

 و باز آرامش تو رو ازت میگیره ،طبیعت دنیا همینه .تورو راحت رها نمیکنه.

و تو مجبوری دوباره برگردی همین حرم ،همین سجاده و آرامش بگیری .

بدون که گذر پوست همیشه به دباغ خونه می افته .

با قبول این شرایط ...

واسه چی بعد نعمت ، جوری مست میشی که از همه چیز غافل میشی .

چرا نعمت رو تبدیل میکنی به نقمت ؟ آروم باش ....خدا میخواد تو بفهمی ...

حالا گاهی انسان دردمند ، میاد حرم امام رضا از ابتدای درب باب الرضا

تا نزدیک ضریح با صدای بلند داد و بیداد میکنه

 بعدش میره کنار ضریح از روی سر و صورت صد نفر رد میشه ،

خودش رو میرسونه به ضریح ،اونجا هم نزدیک یک ساعت آرامشه همه ی زائرین رو

با فریاد هاش به هم میزنه .خودش رو هشت در میکنه تا خدا حاجتش رو بده .

یک نفر هم هست که میره یک گوشه کناری ! سرش پایینه،اشکاش میریزه ،

دستهاش رو مثل غلامان مصری جلوش قرار میده سرش پایینه،

ساکته ،آرومه ، ،گستاخی نمیکنه ،بیشتر از حد خودش تقاضا نمیکنه ،

صبر میکنه ،اگر مولاش صلاح ندونست ، بی رغبت نمیشه .

اگر عاشق شدی و رفتی حرم ، و وصال معشوقت رو از امام رضا خواستی

اول ببین جزو کدوم دسته باشی بهتره !

امام رضا میده ، به همه هم صله میده ...اما حق غلامی رو کی ادا کرده ؟

اونکه آداب زیارت رو رعایت کرده .

انصافا تو هم اگر امام رضا بودی

تو هم اگر آخر کرم بودی و بی منت به همه عطا میکردی ؟

از دیدن کدوم یکی از گدا های درگاهت بیشتر لذت میبردی ؟؟

اونکه سمجه ؟ گستاخه ؟بی پروا سخن میگه ؟

بدور از چشمهات نقدت میکنه و جلوی چشمات بادمجون دور قاب میچینه!؟

قناعت نداره !

یا اونکه با شیرین زبونی هاش و ادب کردناش حق درگاهت رو ادا میکنه ؟

درسته که کریم به همه عطا میکنه اما گاهی هست شخص کریم از دیدن یک گدا

خییییلی خوشحال میشه .این خیلی فرق داره .

 گاهی بهت عطا نمیکنه تا تو هی بیای حرمش ،

این طرز برخورده قشنگت رو دوباره ببینه .

گاهی بهت عطا نمیکنه تا این ادبت رو چندین بار تکرار کنی

و مردم ببینن و یواشکی ازت یاد بگیرن .

اداب زیارت رو رعایت کن....

یا علی

 

رسالت بعد از احمد

من یک نظریه دارم بامن باش ببین حرفام رو حسابه ؟

میخوام چندتا چیز رو باهم قاطی پاتی کنم آخرش به یک نتیجه برسم .

اولیش :من میگم پیغمبر یک نمونه بود ...یک الگو بود .

دومیش : تا قبل از پیامبرما، هزاران پیامبر دیگه اومدن و رفتن و همه مژده ی رسالت احمد خاتم رو دادن !

سومیش: پیغمبر در میان جاهل ترین و بی تمدن ترین افراد مبعوث شد!

چهارمیش :از هر نظر کامل بود .

پنجمیشم : ادامه راهش ......

این پنج تا همین جوری علکی اونم در یک موجود ، کنار هم ، بصورت کامل و بدون نقص علکی خلق نشده.

اول اینکه احمد خاتم الگویی و نمونه ای کامل از تمامی پیامبران قبل از خودش بود .

اگر در زمینه ی عرفان بخوای بری جلو میتونی پیغمبر رو الگوی خودت قرار بدی .

اگر در زمینه ی دین و دیانت میخوای بری جلو میتونی به پیامبر اقتدا کنی .

اگر در زمینه ی روانشناسی میخوای اونم پیغمبر .در زمینه ی مردم شناسی ،اخلاق ،آداب معاشرت ،

طرز برخورد با همسر ،فرزند ،جهاد ،مدیریت مالی ،طب ،ورزش ، بهداشت فردی و....

خلاصه هرچیزی که بخوای رو میتونی در پیامبر برای خودت الگو و سرمشق قرار بدی . (انسان کامل یعنی همین)

پیغمبر در بدترین شرایطه انسانیت و در قومی مبعوث شد که به قول یک بزرگی:

این عربای جاهلیت پدر پدربزرگ پیغبر رو در آوردن تا اینکه آدم شدن .

این هم یک الگوست برای افرادی ! چه افرادی ؟ افرادی که اهل تفکرند .......حالا میگم برات.

دیدی از جوون و نوجون که میپرسی میخوای چیکاره بشی هر کدوم یک حرفی میزنه یک رویایی رو نام میبره .

میخوام دکترای فیزیک هسته ایم رو بگیرم برای آینده ی هسته ای کشور مفید باشم .

میخوام رشته ی نفت بخونم تا برای این سرمایه ی ملی مفید باشم .

میخوام دندان پزشک بشم ! اما نه دندان پزشک بالای شهری .... دندان پزشک پایین شهری !

میخوام روحانی بشم ....لباس پیغمبر تنم کنم ....تبلیغ دین کنم ....(البته سربازی هم نرم)

هر کدوم احساس مسئولیتی دارن . احساس میکنند واقعا برای انجام کاری آفریده شدن .

خوب که فکر کنی میبینی پیغمبرم برای همین آفریده شده ،امیرالمومنین هم برای همین آفریده شده ،

امام حسین هم برای همین آفریده شده ! همه آفریده شدن برای انجام یک مسئولیت.

خوب احساس آدم که به آدم دروغ نمیگه ؛ من واقعا احساس میکنم که باید یک کاری رو انجام بدم .

مثلا جوان یکی از خصلت هایی که داره اینکه نمتونه ظلم رو ببینه و ساکت بشینه .

مخصوصا اگر شجاع و قوی و نیرومند باشه .اگر بتونه همون جا مقابله میکنه ،

اما اگر نتونست این ظلم در یادش میمونه !یادش میمونه و برای سرنگونیش برنامه ریزی میکنه .

حالا گاهی هم رویا پردازی میکنه.

فرض میکنیم همین روحانیت ! ما خیلی جوان مذهبی داریم دیگه ...خیلی زیادن ...(الحمدلله ،شکر)

وقتی جوان مذهبی ما مظلومیت شیعه رو میبینه ! وقتی قطعه قطعه شدن جوانان غزه رو میبینه !

وقتی نیاز اسلام رو به تبلیغ بیشتر میبینه .وقتی نیاز جوانان امروز کشورش رو در مشاوره و راهنمایی

و روشن کردن افکار اونها میبینه و در کنار همه ی اینها احساس مسئولیت هم میکنه

برای آینده ی خودش برنامه ریزی میکنه .برنامه ریزی میکنه که قرار چه گره ای رو باز کنه

و از چه راهی میتونه به اونجا برسه (تحصیل،نظام ،دیانت،زهد،گوشه نشینی،سیاست یا غیره.....)

خیلی ها تا وسط راه میان و میرن ،به دلایل مختلف :

یا یک مسئولیت سنگین رو انتخاب میکنه و بعد زیر بار این مسئولیت نمتونه دوام بیاره .توضیح بدم ؟ بازش کنم ؟

مثلا یک فردی در یک شهری که مذهبی نیست شروع میکنه تبلیغ دین کردن !خوب فشار های زیادی رو متحمل میشه ؛

توهین ،ناسزا ، تهمت ، بی مهری و....

یا مثلا مسئول امنیت یک شهر میشه ! سختی کار ، فشار روحی کار ، وقدر ندونستن مردم خستش میکنه.

یا مثلا خدا به ایشون وظیفه میده بره و در گوشه ای جدا از مادیات و سیاست و دنیا و مردم بشینه و

با خدای خودش راز و نیاز کنه مثل حضرت سجاد(ع) ، اما ناگهان حسادت خودش رو نشون میده .

فلانی در راس امور یک ملت حضور داره اما من گوشه دیوار یک مسجد قدیمی !؟!

یا اینکه دیدنی های دنیا و فریب های دشمن وجذابیت های ابلیس چشمش رو میگیره و از هدف دورش میکنه .

بطور مثال تا دیروز حرف از حقوق مردم فلسطین میزنه اما بایک چشمک دشمن و دیدن ثروت های مادی

دشمن و وعده های بی اساس ابلیس .... آخرت رو و مردم مظلوم رو فراموش میکنه.

نامزد های انتخاباتی برای هر پست و مقامی که باشه !ریاست جمهوری ، مجلس ، سنا ،

مدیریت یک وزارت خونه ،ریاست یک شعبه و یا هر مسئولیت دیگه ای که میخواد باشه .....

قبل از انتخابشون با بعد از انتخابشون زمین تا آسمون متفاوته .اما من میخوام اینو بگم :

من و تو برای انجام یک مسئولیت برانگیخته شدیم ...درش شکی نیست . باید یک الگو داشته باشی!

باید یک نفر رو سرلوحه ی کارها و امور روزانه ی خودت قرار بدی

اگر روحانی شدی ، مشاور و راهنمای مردم شدی ، اگر سرباز مجاهد شدی ، اگر معلم شدی ،پزشک شدی

هرچیزی که شدی سری به زندگی پیامبر بزن و الگو برداری کن .

پیغمبر هزار چهاصد سال پیش نیومد که اسمش و دینش بمونه و خودشو فرهنگش بره ....

پیغمبر موندگاره برای پیغمبران آینده ....من و تو ....

آی اونهایی که توی ذهنتون دنیایی از رویا ها رو برای خودتون ساختین ؛

اگر احساس میکنید که رسالتی بردوش دارین ، یقین کنید پیغمبرین بعد از احمد خاتم

و برای درست انجام دادن رسالتتون به الگو مراجعه کنید به نمونه ی کامل مراجعه کنید به اصلش مراجعه کنید .

آی مذهبیا ..... آی اهل روحانیت .....آی جوونایی که تازه میخواید وارد قشر روحانیت بشین .

جوری با اهل فامیل خودتون معاشرت کنید که حتی اگر اونها بی دین باشن وقتی شما رو میبینند

خوشحال بشن لذت ببرن . جوری برخورد نکن که از خشک بودن تو دین رو خشک بدونن ،

و از سختی و بی عاطفه بودن تو دین رو بی عاطفه بدونن.

نیازی نیست که شما دین رو ارزه کنید به افراد بی دین !

شما به دین عمل کنید و خوده دین دارتون رو عرضه کنید به افراد بی دین .از بی دین ها دور نشین .

وقتی عالمی به علم خودش عمل کرد نیازی به منبر و کرسی و میکرفن نداره همه دارن میبینند دین رو در خودش.

اگر خاله ی تو ، اگر دختر خاله ی تو ، اگر پسر خاله ی تو ؛ اهل مراعات شرع نیستن ،مذهبی نیستن !

با نزدیک شدن و معاشرت زیاد خیلی راحت تر میتونی اونها رو به شرع و مذهب و خدا نزدیک کنی .

عده ای از مردم میرفتن جلوی منبر رسول خدا دراز می کشیدن ،لم میدادن ، پاهاشون رو دراز میکردن ،

بعد به رسول خدا میگفتن محمد برامون حرف بزن .روایت بگو !

ببین پیامبر چطور با این ها برخورد کرده بودند که اینقدر در کنار پیامبر احساس راحتی میکردن .

بریم در زندگی پیامبر ببینیم که چطور با دشمنانشون برخورد میکردن ،

ما هم در مسیر انجام وظیفه همون رفتار رو با دشمنانمون داشته باشیم.

آداب معاشرت پیامبر برای ماست ، برخورد پیامبر با بچه ها برای ماست ؛

پیامبر وقتی دیدن بچه ها بهشون سنگ پرتاب میکردن حتی به یکی از بچه ها اخم نکردن .

با بچه ها که بازی میکردن خم میشدن بچه ها رو سوارخودشون میکردن صدای حیوان در می آوردن

تا اونها خوششون بیاد .

همسرداری پیامبر برای ماست ، جهاد پیامبر ، استقامت پیامبر در امر دین ، همه و همه برای ماست .

ما همه مسئولیتی بر عهده داریم و برای انجام مسئولیت خدا به ما یک الگو ی کامل عطا کرده .

با نگاه به الگو میتونیم رسالت خودمون رو انجام بدیم .

سمت خــــدا

پیامبر (ص) میفرمایند : یا علی ! چون بینی مردم به مستحبات پردازند ، تو به واجبات بپرداز .

چون دیدی دیگران به کار دنیا مشغول اند،تو کار آخرت را دریاب.

هنگامی که مردم را مشغول عیب جویی دیگران دیدی،تو در فکر عیب های خود باش .

وقتی دیدی همه سرگرم تزیین دنیای خویش اند،تو به زینت آخرت بپرداز .

زمانی که بینی همت ها همه در زیادی عمل صرف میشود ، تو به اخلاص در عمل همت گمار .

هر گاه بندگان به خلق متوسل شدند ، تو دست توسل به جانب خدا دراز کن .

ای علی ! دورانی برسد که هرکس به حق اقرار کند، نجات یابد ،

پرسیدند : یارسول لله آنروز عمل کجاست؟ فرمود: عملی نیست (عملی میسر نمیشود)

چرا ماها فکر میکنیم هر چی و هر کاری که مردم اطرافمون انجام میدن

درسته

و ما هم باید ازش پیروی کنیم؟

چرا مـــاها صاف نیستیم ؟ چرا دریک خط وسط حرکت نمیکنیم ؟

چرا یک روز اونقدر از مردم فاصله میگیریم ،که باید یک مطلب درباره ی همرنگ بودن مردم بنویسیم

وبنی آدم اعضای یکدیگرند !

و یک روز اونقدر همرنگ جماعت میشیم که باید بنشینند یکی یکی مردم رو از هم تفکیک کنند...

این افراد خوبن ...اینا بدن .!!! اینجوری باشی خوبی ... اینجوری باشی بدی !!!

حد تعادل رو حفظ کن !!!!

نه اونقدر فاصله بگیر که سعدی رو مجبور کنی شعر بگه بنی ادم اعضای یکدیگرند ....

و نه اونقدر از اونها رنگ بگیر ، کــــــه تو اون دنیا بخاطر اعمال مردم تو رو باز خواست کنند.

تو نمیتونی همه ی مردم رو راضی نگه داری !مردم همه یک شکل نیستند به روایت گوش کن ؛

حضرت سجـــــاد (ع) فرمودند ، مردم عصر ما شش طبقه اند :

شیر ، گرگ ، روباه، سگ ، خوک و گوسفند .

شیــر ؛ همان سلاطین هستند که هر کدام میخواهند بر دیگران غلبه کنند.

گــرگ ؛ همان فروسندگان هستند ، که در هنگام فروش تعریف میکنند و هنگام خرید مزمت.

روبــاه ؛ متظاهرانی هستند که برای استفاده و فریب مردم ،اظهار مسلمانی میکنند

و در باطن ایمان ندارند.

خوک ها ؛ زن صفتان و سایر شهوت رانــان هستند ، که به هر کار زشتی تن میدهند.

سگـــان ؛ افراد بـــد زبانی هستند ، که مردم از تــــرس زبانشان احترامشان میکنند .

گوسفندان ؛ چون مومنی هستند که پشمش را میچینند ، گوشتش را میخورند و استخوانش را

در هم میشکنند.گوسفند بیچاره میان یک مشت شیر و گرگ و روباه و خوک و سگ چه کند ؟!

تو قرار چی باشی ؟همرنگ کدوم اینها باشی ؟!

پیامبر به امیرالمومنین علی (ع) نگفتن از مردم دور باش و هر کاری که مردم مرتکب شدن

تو خلافش عمل کن!حضرت فرمودند در همه حال ، حتی اگر بی دینی تبدیل شد به فرهنگ و مد ،

تو به فکر آخرت خودت باش .تو به فکر خدا ی خودت باش . مردم هزار رنگ و هزار شکل اند ،

تو یک رنگ باش و رنگ خدا داشته باش .

این روایت رو هم گوش کن ؛ حضرت موسی بن جعفر(ع) فرمودند :

هنگامی که حضرت ابراهیم را در منجنیق نهادند، جبرائیل غضب کرد ،

از جانب خدا وحی شد : چرا خشمگینی ؟ جبرائیل عرض کرد :پروردگارا !

دوست توکه در زمین غیر از او کسی تو را عبادت نمیکند .زیر دست دشمن تو واقع شده!

جواب آمد خاموش ! بنده ای چون تو ترس دارد که فرصت از دست برود.اما من هر وقت که بخواهم

نجاتش میدهم.

جبرائیل شادمان شد و نزد ابراهیم آمد و گفت : حاجتی داری ؟

ابراهیم فرمود : آری حاجتی دارم اما ، نه از تو ! آنگاه خدا وند انگشتری برای او فرستاد و فرمود :

این انگشتر را در دست کن که من آتش را برای تو سرد و سلامت کردم.

دقت کن جبرائیل به خدا چی گفت :

دوست تو که در زمین کسی غیر او تو را عبادت نمیکند

زیر دست دشمن توست .

دقیقا حرف پیامبر به امیرالمومنین علی (ع) !

دقیقا زمانی که همه بت پرستی میکردند ، ابراهیم در فکر خدا بود . خدا هم ابراهیم رو رها نکرد .

اینکه همه در عالم مخالف خدا باشن و خلاف جهت خدا شنا کنند ، برای خدا تعجبی نیست .

مهم نیست .اما زمانی خدا تعجب میکنه و به قول ما مشعوف میشه ،که یکدونه از بنده هاش

داره خلاف جهت همه ی مردم حرکت میکنه و میاد به سمت خـــــدا . . .

پس تو اگر در خانواده ای یا کلاسی ، یا در جمعی ، حضورداری که همه بی دین و بی خدا هستند ،....

تو به عقاید و افکارت ایمان داشته باش .به یاری خدا ایمان داشته باش و خلاف جهت همه شنا کن.

(=> به سمت خـــدا <=)

هر چی ایمانت محکم تر باشه ، هر چی یقیینت محکم تر باشه ،راحت تر میتونی با امواج بی دینی

مقابله کنی .گاهی اوقات سختی ها روی آدم فشار میاره که آدم تصمیم میگیره قید همه چیز رو بزنه ....

قید خدا رو بزنه و بچشبه به دنیا ،بی خیال اخرت باشه ،هر چه بادا بـــــاد ، دنیا رو عشق است .

اما بین این همه فکر ، ناگهان یک وجدانی صداش در میاد ، که علی آقای صفار ،

آیا این طرز فکر انسانیــــه ؟

تو که میدونی اشتباهاتت باعث گرفتاریت شده !!!

تو که میدونی هر موقع از خدا کمک خواستی ، خدا دریــــغ نکرده !!!!تو که میدونی دنیا تموم میشه !

تو که به آخرت یقیین داری !میتونی به همین سادگی قید همه چیز رو بزنی ؟

این وجدان زمانی میاد سراغت که به اون یقیین رسیده باشی !

مادوست داریم جزو بهترین یاران خدا باشیم ....

جزو کسانی باشیم که حرفها و نیش و کنایه های مردم بی دین بر دین ما تاثیر نزاره !

اما تازمانی که خودت رو نساختی ،نمیتونی با این نیش و کنایه ها مقابله کنی !

خودت خوب میدونی که منظورم حوزه ی علمیه رفتن و یقیه شیخی بستن و فرق کج گذاشتن و

تسبیح دست گرفتن و مسجد رفتن نیست .

برای ساختن دل و روح و قلب ،خود خدا راه کار داده ،خوب دقت کن :

به حضرت داوود وحی شد : هر کس مرا شناخت ، یادم کند . هر که یادم کند ،

به من توجه نماید .هر که متوجه من شود ،مرابجــــوید (دنبال من میگردد).

هر که مرا بجــــوید ، مـــرا بیـــابد . هر که پیدایم کند ، نگه داردم و هر که نگه داردم ،

مرا به دیگران ترجیح میدهد.

طبق این روایت ما یک جور پله کان داریم برای به خدا رسیدن ....

وقتی تو رفتی برای شناخت خدا و شناختیش ،خدا کاری میکنه که تو دائم به یادش باشی ...

وقتی به یاد بودی و از یاد نبردیش ، باز خدا لطف میکنه و توجه خودش رو بهت عطا میکنه ....

وقتی متوجه خدا بودی ،عاشق خدا میشی و عاشق همیشه به دنیال معشوق خودش میگرده ....

تو میگردی دنبال خدا ، هر موقع به سمت خدا دویدی این روایت بیاد تو ذهنت که خدا میفرماید :

"اگر تو یک قدم به سمت من حرکت کنی ،من 10 قدم به سمت تو حرکت میکنم "

و خدا رو پیدا میکنی ! وقتی معشوق خودت رو پیدا کردی ،تمام تلاش خودت رو میکنی که یک موقع

نرنجونیش!ناراحتش نکنی .و برای خودت نگهش میداری . وقتی خدا رو در قلب خودت نگه داشتی ،

یعنی قدرت تمام عالم رو در کنار خودت نگه داشتی!

و وقتی قدرت تمام عالم در قلب توست ، تو از تمام عالم بی نیاز میشی !قدم اول رو که برمیداری ،

خدا تورو عاشق قدم دوم میکنه ...قدم دوم رو که برمیداری عاشق قدم سوم میشی...

یکدفعه میبینی تو بغل خدا جا گرفتی ....

دعا کنید خودم که این حرفها رو میزنم عمل هم بکنم ....

خدا به همراتون یاعلی .

بودن یا نبودن مسئله این است که ...

دختـــــر و پـــسری رو فرض کن که عاشق هم شدن ! پـــــسر از صمیم قلب دختر رو دوست داره .

حـاضره همه چیزش رو فدای اون دختر کنه و دختــــر ،مشکلاتی در زندگیش داره .

مثل مشکلات مالی ،خانوادگی ، عاطفی ، تنهایی افسردگی و....

پــــسر بعد از مدتی احساس میکنه ، دختــــره خیلی بهش وابسته شده و از بودن در کنار اون ،

احساس آرامش میکنه . همین افکار باعث میشه که پــــسر با خودش این فکر رو بکنه که :

 خدا منو وسیله ای قرار داده ،برای حل مشکلات این دختـــــر.

مدتی این داستان ادامه داره و پــــــسره از تمام وجود برای دختــــــر مایه میزاره

مادی ، معنوی ، جسمی ، روحی ، روانی .....

لحظاتی که دختـــــر دلش گرفته ،پـــــسر شروع میکنه براش حرف زدن، دلداری دادن،

 و مسائلی که خودتون بهتر از من میدونید .حالا از اونجایی که خیلی از این رابطه ها

 به سرانجام و ازدواج و وصـــــال ختم نمیشه ،دری به تخته میخوره و این دختـــــر قصه ی مــــا ،

از ازین پـــسره بدش میاد . ازش متنفر میشه ...حالا به هر دلیلی !

کاری نداریم که چرا ازش متنفر شد !کاری نداریم که دختــــر مقصر بود یا محبت های زیادی پــــسر !؟!

یکدفعه پــــسر از اون حالت با خدا بودن و منطقی بودن فاصله میگیره و میشه یک آدمی با روحیات

 حیوانی و مستبد.تا جایی که بتونه دختــــر رو متـــقاعد میکنه ، که من تورو دوست دارم ،

منو تنــها نزار رو قلبم پا نــــزار ، اما خوب فایده نداره .....

پــــسر وقتی میبینه دیگه معشوقش رو از دست داده ، متـــوسل به زور میشه .

تو فقط مال منی ! به هیچ کس اجازه نمیدم نزدیکت بشه ! میکشمش !

بامن نباشی به خاک سیاه مینشونمت و....

یکی نیست به این آقا بگه جناب فلانی ، مگر تا الان خدا شما رو وسیله ای قرار نداده بود

برای حل مشکلات این دختـــــر خانم؟

تا الان خدا شما رو وسیله ی کمک قرار داده بود الان قرار نداده است !

لطفا بکش کنار بزار باد بیاد (منظور یکی دیگه بیاد)

شما تا الان وظیفه ی این رو داشتی که مشکلات این دختـــــر رو حل کنی !

از بدی های روزگار آگاهش کنی ،از گرگ بودن عده ای آگاهش کنی ، از بازی های زمونه با خبرش کنی ،

 در لحظه های تنهایی کنارش باشی و به درد هاش گوش بدی . بهش محبت کنی تا احساس نکنه

نیاز به محبت دیگران داره ،از لحاظ مالی تا جایی که میتونی کمکش کنی ،تا احساس کمبود نکنه .

حالا وظیفه ی شما تمام شده ، تا به الان شما وظیفه ی استادی رو برگردن داشتی

و به نحو احسن این مسئولیت رو انجام دادی .ازینجا به بعد به شما ارتباطی نداره ....

ربطی نداره که این دختــــــر میخواد چیکار بکنه و یا چه اتفاقی براش بی افته !!!!

تو اگر کارت رو برای خدا انجام داده بودی الان اینقدر احساس حقارت نمیکردی !

خدا بهت میگه بیخود کردی برای محبت دیگران کار کردی مگه نمیدونی من قرار مزد بدم ؟

مگه نمیدونی مردم با تو عقد اخوت نبستن؟ مگه نمیدونی مردم به فکر خودشونن !

غلط کردی واسه دل اونا کار کردی !

اگر تا به حال همه ی این کار ها رو برای نشوندن مهر خودت به قلب اون دختــــــر انجام دادی ،

بدون که اشتباه کردی. نکنه با خودت میگی:

 این همه زحمت کشیدم ،که یک نفر دیگه بیاد ثمره و میوه اش رو نوش جان کنه ..... هرگز !؟

شما هم اگر داری همچین عشقی رو تجربه میکنی، آیا حاضری هر موقع خدا گفت بشین کنار ؛

بدون منت بشینی کنار ؟

اگر کنار نشستی خدا خودش قسم خورده که مزد و پاداش این زحماتت رو میدم .

نه تنها در آخرت بلکه در همین دنیا. یا در گرفتاری های دنیایی کمکت میکنم .

یا در بلاهای دنیایی بهت صبر عطا میکنم .همسری رو بهت هدیه میکنم که از لحاظ زیبایی و وفا و مروت،

 همه ی دختــــــران قبلی بهش حسادت کنند .

مادری رو به بچه هات عطا میکنم که فرزندانت رو جوری که دوست داری و به طلاحته تربیت کنه.

کسی رو شریک زندگیت میکنم ، که در لحاظات شادی و غم ، رفاه و سختی ، داشتن و نداشتن

کنارت و همراهت باشه ! خلاصه کسی رو بهت عطا میکنم که هر موقع به گذشته هات فکر کردی ،

ببینی هیچ دختـــــری به اندازه این دختــــر تو رو درک نکرده !

پس لطف کن ..... در رابطه هات چه دختـــــر و چه پــــسر ،

هر موقع خدا امر کرد ،شما پا پیش بزار ،و هر موقع گفت بشین کنار ، بدون چون و چرا بشین کنار .

یک نکته رو هم باید توجه داشت اونهم اینکه .به کسی دل نبندیم .

اگر باکسی دو روزه که ارتباط داریم ، سریع عاشق نشیم . چشم ها رو باز کنیم و بعد

تصمیم به عاشق شدن بگیریم .چون وقتی دل جایی گیر کرد، دیگه به سختی و با درد ،

باید اونو ازش جدا کرد .مراقب باشیم.

توی این مطلب به سه نکته غیر مستقیم اشاره شد :   صبر ....توکل ..... فروبردن خشم .

صبـــر : در بعضی مواقع ما احساس میکنیم که اتفاقات اطرافمون بلاست که بر سرمون نازل شده .

در صورتی که تعدادیش الارقم اینکه به مزاج ما خوش نمیاد ، اما صلاح ما و مصلحت ما در اونهاست .

توکـــل :  توکل همراه با یقیین .یقیین کنم که خدا زحمات و تلاش های منو دیده و پسندیده

و توکل کنم که پاداش و مزد زحماتم و دلسوزی های من رو بهم عطا میکنه .  

فرو بردن خشم : با خشم و تهدید و خودکشی و آبــــرو ریزی هیچ چیزی درست نمیشه .

حالا چون من اون فرد رو خیلی دوست داشتم ،دلیل بر این نیست

که به هر قیمتی که شده بدستش بیارم .

التماس دعا ...یــــــاعلی

بیشتر از سنت بفهم"رمضان91"

ما با خودمون فکر میکنیم باید درس بخونیم و حتما باید از استاد بهره مند بشیم تا بتونیم بفهمیم.

اما غافلیم ازین که خیلی از حرفهایی که علماء و سخنرانها میزنند ، نتیجه ی تفکرات خودشونه.

خودشون به این نتایج رسیدن.

اما چجور فکر کردنی ؟ با چه شرایطی ؟ آیا ساکت نشستن و تو فکر فرو رفتن کافیه ؟

اون فکر کردنی که خدا میفرماید ، از هفتاد سال عبادت بالاتره چجور فکر کردنیه ؟

شاید الان از خودت بپرسی ،خوب منم میشینم فکر میکنم ،اما حتی در مسائل درسیم و روز مرگی هام

هم به نتیجه ای نمیرسم .

اولا این رو خدمتتون عرض کنم که ، هیچ فردی نیست در عالم ،

که عقل داشته باشه و نتونه فکر کنه .

مگر اینکه کلا مشکل روانی داشته باشه و دیوانه باشه و گرنه یک انسان عادی بطور ذاتی اهل فکر کردنه .

امیرالمونین علی (ع) میفرمایند :

خردمند باید عیبهای دینی ، فکری ،اخلاقی و ادبی خود را یک یک به خاطر بسپارد ، سپس در رفع آن بکوشد .

اما مردم بطور درصدی ازین فکر استفاده میکنند !

یعنی عده ای فقط در راستای وظایف کاری خودشون از فکر شون استفاده میکنند.

مثلا یک فرد تاجر ، افکارش فقط درینکه اطرافیانش رو خوب بشناسه !رندی های اطرافش رو تشخیص بده .

اگر کسی از نزدیکانش در معامله ای شکست میخوره سریع فکرشو مشغول میکنه ،

برسی میکنه که چی شد ؟چرا شد ؟ دلایل این  شدن ها چی بود ؟ راهکارهاش چیه ؟

و عده ای هم هستند که درصد بهره برداری  از فکرشون رو میبرن بالاتر و در مسائل مختلف صاحب نظرند.

 یک فرد اقتصادی اصولا به همین چیزها که گفتم فکر میکنه ، اگر فراتر ازین ها فکر کرد میشه متفکر . 

 افرادی هستند که درباره ی هر مسئله ای چه فنی و چه نظری ،اگر باهاشون بحث کنی

 بلاخره یک چیزی دارند که بگن.شاید کامل نباشه اما همونجا دربارش فکر میکنه و نظر خودش رو

 بیان میکنه .

امیرالمومنین (ع) میفرمایند :.(کتاب نصایح ص 85)

 عقل دو قسم است ؛ فطری (که در سرشت است) و کسبی(که از تجربه است)

اگر عقل فطری در کار نباشد ، کسبی سود نبخشد ،چنان که نور خورشید به حال نابینا نفعی ندارد

ما در روز هزاران اتفاق در اطرافمون رخ میده که هر کدوم میتونه برای ما یک تجربه باشه

اما تنها به واسطه ی دیدن نمیشه ازون تجربه ها استفاده کرد. باید اون اتفاق رو ثبت کرد

و در موردش فکر کرد بازش کرد ، دلایل اتفاق افتادنش رو برسی کرد ، خطراتش رو برسی کرد

و راه های دوباره اتفاق افتادنش رو اگر خطرناکه گرفت .

حالا اگر کسی این عقل و تدبیر رو نداشت که یک موضوع رو تجزیه و تحلیل کنه (عقل فطری نداشت)

هر چه اتفاقات پند آموز هم در اطرافش رخ بده بی فایده است .اگر شکستی در زندگیش رخ میده ،

ازش درس نمیگیره .

" کمک های غیبی "

یقینا همه میدونیم که فکر انسان به خودی خود نمیتونه به اسرار و علم های هستی دست پیدا کنه.

یک کمک غیبی لازمه که انسان رو در مسیر فکر کردن قرار بده.

 خوب چرا به حافظ ،ذکریای رازی و ملاصدرا و فلانی و فلانی کمک میشه اما به ما کمک نمیشه ؟

به خاطر نفس ....

"سرکوب نفس"

ببین میدونم که درمورد نفس زیاد شنیدی ،در مورد سرکوب نفس گوشت پره!

اما اینبار میخوام جور دیگه برات این نفس رو باز کنم .

افرادی هستن الارقم اینکه میدونن دارن اشتباه میکنن و این عملشون گناهه،خطاست و ناپسنده ،

 اما باز مرتکبش میشن چرا ؟

 چون از بها دادن به نفس ، دارن لذت میبرن !چون نفس میگه انجام بده ، اوناهم اطاعت میکنن !

چون وقتی نفس انسان چیزی رو طلب میکنه ، و انسان باهاش مقابله میکنه فشار روحی زیادی

 به انسان وارد میشه و وقتی نفس رو رازی کرد اون آرامش موقتی و کاذب باعث لذت میشه.

خواسته های نفس مثل دندون درد میمونه . وقتی دندون انسان درد میکنه ،یک مسکن  یا یک

بی حسی میزنی و درد رو موقتا رفع میکنی ! اما نکته اینجاست که درد رو ریشه کن نکردی .

دندون رو درست نکردی .

وقتی شما به خواسته ی نفس عمل میکنی ، در اصل مسکن بهش دادی ، کمی که بگذره

دوباره شروع میکنه.و به جایی میرسه که شما به مسکن عادت میکنی .

اینم بگم که نفس انسان با طبع کلا یک بحث متفاوته ها!!!

وقتی شما طبعت رو کنترل میکنی ؛ یعنی کمتر میخوری ،کمتر میخوابی ،کمتر حرف میزنی

کمتر به مسائل جسمی و دنیایی میپردازی اسرار جسمانی خودش رو نشون میده .

اما وقتی نفس رو سرکوب میکنی اسرار روحانی خودش رو نشون میده .

مثلا کنترل غضب ،کنترل شهوت ،وقتی شما غضبت رو کنترل کردی ،خدا یکی از اسرار روحانی

خودش رو بهت نشون میده.

حکیمان گفته اند :

آن که عقلش سالم است ،حقیقت بین است ،و آن که نفس حیوانی دارد هر چیز را به طبع خود میبیند.

وقتی توی خیابون داری راه میری و ناگهان ماشین میاد با سرعت جلوی پات ترمز میزنه ؛

این جا تو حق داری بهش بگی مرگ ،کوفت ،زهر مار . اما اگر پاگذاشتی روی نفست و نگفتی

 مرگ ، کوفت، زهر مار ،خدا یکی دیگه از اسرار روحانی  خودش رو برات پدیدار میکنه.

حالا منظور از اسرار روحانی این نیست که طی الارض کنی یا مرده زنده کنی یا مستجاب الدعوه باشی .

منظور اینکه میفهمی ، اون چیزهایی رو که باید بفهمی و درک میکنی ،اون مسائلی رو که قبلا

 از درکش عاجز بودی .شنیدی میگن فلانی از سنش بیشتر میفهمه ؟ دلیلش همینه .

همین که روی حتی یکی از خواسته های نفست پاگذاشتی ، خدا یکی از درهای بسته رو بروت باز میکنه .

این جا میشه به این نکته رسید، که چرا خدا به عده ای از بنده هاش درد میده !؟

چون اونها اهل تحمل هستند ،چون وقتی سختی رو میبینند ،تحمل میکنند ،و وقتی تحمل کردن

 روی نفسشون پا گذاشتن ، وقتی نفس سرکوب شد ،خدا درهای بسته رو بروشون باز میکنه

این معنی همون شعر معروفه که میگه :

هر که درین درگه مقرب تراست .......جام بلا بیشترش میدهند.

 منظور از مقرب بودن ، دوست داشتنی بودن نیست .دلیلش همون سرکوب نفسه و فهمیه که این افراد

به واسطه ی سرکوب نفس کسب میکنند .

این افراد در دنیا عالم هستند و در آخرت به واسطه ی صبرشون و تحملشون بر سختی ها و بلاها

بهشتی میشن .در دنیا عالم و در آخرت بهشتی اند .

پس سعی کن روی نفست پا بزاری اگر طالب فهمی !اگر میخوای بفهمی و اگر بهشت میخوای.

"همونی که هستی باش"

امیرالمومنین (ع) میفرمایند: (کتاب نصایح ص 86)

در شرف علم همین بس که : هرکه ندارد ادعا کند ،و اگر به او نسبت دهند خرسند شود .

و در پستی جهل همین بس که : آن که دارد از آن بیزاری جوید ،و چون به او نسبت دهند خشمگین شود .

عده ای هم هستند که میخوان از راههای کاذب خودشون رو بزرگ و فهمیده جلوه بدن ؟

و برای برترنشون دادن خودشون ، به ناچار یا به ریـــــا دست میزنن یا به دروغ متوسل میشن

چرا همونی که هستی رو قبول نمیکنی ؟چرا حتما باید بهترین یک جمعی باشی ؟

 چرا اون چیزهایی رو که نیستی به خودت میبندی ؟چرا افکار دیگران رو فریب میدی ؟

همونی که هستی رو ، رو کن.

ترک دروغ و ریـــا ،خودپسندی وبرتر بینی ،خشم و غضب ، ترک گناهان کوچک وبزرگ ،

و ترک چندین عمل دیگه باعث میشه تو نفست رو سرکوب کنی و سرکوب نفس تورو بالا میبره

و باعث میشه تو بیشتر از حد خودت بفهمی .

چرا لحظه هایی که تو میتونی بایک عذرخواهی معمولی ، یک درگیری و جدال رو تموم کنی ،این کار رو نمیکنی ؟

چرا کم آوردن از نظر عده ای خیلی بده ؟ گاهی اوقات کم بیار !اشکالی نداره !بزار فلانی فکر کنه تو کم آوردی !

بزار فلانی احساس کنه از تو بیشتر میفهمه !بزار دیگران کوچک تر از تو باشن با این عمل های کودکانشون .

چه اتفاقی تو عالم رخ میده وقتی یک نفر فکر کنه (فقط فکر کنه ) که از تو بهتره و برتره ؟

خوب اگر اتفاقی نمی افته بزار همه فکر کنند که تو ضعیفی !!!یکجایی خدا تو رو بالا میبره !

اینم بگم که گاهی ما زرنگی میکنیم ، یعنی جلوی افرادی کوتاه میام که نشون بدیم ما خیلی انسان

متواضعی هستیم .نه اینجوری باز برای خود آدم ، خود بزرگ بینی ایجاد میشه و نفسانیه .

برای کنترل نفست اگر جلوی این ادم کوتاه اومدی اسرار خودش رو نشون میده .

ستم ، حسد ، غضب ، شرک و شک ، نیکی به والدین ، صله ی ارحام ،وفای به عهد ، راستگویی ،

عذر خواهی بعد از گناه ،ریـــا ، کبر ، خودپسندی ، حب دنیا ، عصبیت، نفاق ، آرزوهای دراز ، صبر ،

 غیبت ، و.......

پیامبر در حدیثی میفرمایند : ای علی ؛

پنج چیز دل را میمیراند ، زیاد خوردن ، حرام خوردن ، زیاد خوابیدن ، زیاد خندیدن و غصه ی فراوان .

اگر به این حدیث خوب فکر کنی میبینی پیامبر (ص) فرمودند دل را میمیراند

 وقتی دل انسان مرد، هیچ حکمتی به دل راه پیدا نمیکنه ، و به طبع وقتی دل بی حکمت باشه ،

عقل هم ناقص میمونه .

تمام این پنج عمل که پیامبر (ص) ، من و تو و امیرالمومنین (ع) رو ازش نهی کردن مربوط میشه به نفس .

خدا به همراتون یـــــاعلی.

 

شما  که میدانید ؛ چـــــرا ؟

قسمت چهارم

و خدا این وعده رو به صبر کننده ها ، داده (سوره ی نحل ، آیات 90 الی 99)

ما بر آنها عذاب میفرستیم  همان گونه که بر تجزیه گران آیات الهی فرستادیم(90)

همانها که قرآن را تقسیم کردند ،

آنچه به سودشان بود پذیرفتند،و آنچه خلاف هوسهایشان بود رها نمودند(91)

به پروردگارت سوگند در قیامت از همه ی آنها سوال خواهیم کرد(92)

از آنچه عمل میکردند (93)

آنچه ماموریت داری آشکارا بیان کن ، و از مشرکان روی گردان (94)

ما شر استهزا کنند گان را از تو دفع خواهیم کرد(95)

همانها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ اما به زودی میفهمند(96)

ما میدانیم سینه ات از آنچه آنها میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند (97)

برای دفع ناراحتی آنها پروردگارت را تسبیح گو ؛و از سجده کنندگان باش(98)

پروردگارت را عبادت کن تا یقیین مرگ تو را فرا رسد(99)

 

قسمت اول آیه :ما بر آنها عذاب میفرستیم  همان گونه که بر تجزیه گران آیات الهی فرستادیم(90)

هم در دنیا عذاب میکشن و هم در آخرت روایتی رو خوندم از یک معصوم که:

گمان مبرد مومن که بابت ناراحتی ها ی دینی اش کار به قیامت گذارده میشود

پس توی این فکر نباش که حالا قیامت ، حضرت زهرا میاد و ما هیئتی ها رو شفاعت میکنه .

توی همین دنیا رسیدگی میشه .جبران میشه.

اگر توی این دنیا به روش ائمه حرکت کردی اونها در قیامت اگر گناهی مونده باشه شفاعت میکنند.

ولی وقتی تو توی دنیا ، در کثافات و گناهان غرق میشی!

دیگه ائمه و حضرت زهرا رو نمیشناسی ،چطور انتظار شفاعت داری ؟

در روایتی دیگه خوندم امام صادق فرمودند، شیعیان ما شما آدم بیاید ،ما شفاعتتون میکنیم .

قسمت دوم آیه :همانها که قرآن را تقسیم کردند ،

آنچه به سودشان بود پذیرفتند،و آنچه خلاف هوسهایشان بود رها نمودند(91)

یادتونه در قسمت اول مطلب ،( سوره ی بقـــــره آیات (204) خدا فرمود :

و از مردم ، کسانی هستند که گفتار آنان ،در زندگی دنیا مایه ی تعجب تو میشود ؛

چرا باعث تعجب پیامبر و من و تو میشن ؟ چون در ظاهر خدا رو دوست داشتن اما در باطن

 شیطان رو می پرستیدن.یعنی درواقع آیات خدا رو تجزیه میکردن .

اونچیزی که به نفعشون هست رو قبول میکردن ،واونهایی رو که به نفعشون نبود در باطن منکر میشدن.

پس حکمی رو که خدا برای اونها در قیامت در نظر داره

 همون حکمیه که برای تجزیه کنندگان قرآن درنظر گرفت.و نکته ی دیگه اینکه ما باید

 هواسمون خیلی جمع باشه قاطی اینا نشیم ،

چون این افراد کسایی نیستند که با خدا آشکارا مخالفت کنند.خدا دیرین آیه میفرماید :

وآنچه بر خلاف هوسهایشان بود رها کردند. اینجا نگفته باهاش مبارزه کردن.

منظور اینکه اونها بی تفاوت بودند ! منو تو چقدر به احکام خدا و قرآن اهمیت میدیم ؟

مثلا خدا میگه رقص زن فقط برای شوهرش ! چرا تو پشت گوش میندازی ؟چرا بی تفاوتی ؟

چون زیبا میرقصی ، دوست داری دیگران هم این زیبایی رقص تو رو ببینند .

دوست داری این هنر خودت رو به چشم دیگران جلوه بدی . (بگذریمــــــــ ....)

وقتی خدا میگه خودارضائی "ممنوع " چرا پشت گوش میندازی ؟چرا بی توجهی ؟

همین میشه تجزیه کردن آیات خدا ....قرآن که مسخره ی منو تو نیست !

ورق بزنی بگی من اینجاهاش رو قبول دارم ،اینجاهاش رو قبول ندارم .

قسمت سوم آیه :به پروردگارت سوگند ،در قیامت از همه ی آنها سوال خواهیم کرد(92)

به نظر من به نظر خودم !(شاید اشتباه باشه) خدا اینجا قسم میخوره تا

به من و تو یا هرکسی که مورد شر این افراد قرار گرفته اطمینان بده که انتقامتون رو از اونها میگیره .

یک مثال میزنم ،دیدی وقتی بچه ای کتک میخوره و گریه میکنه ، پدرش برای اینکه آرومش کنه

با لحن خیلی صمیمانه ای میگه: الان میرم  میزنمش ،گریه نکن الان میرم حسابشو میرسم .

خدا هم درین آیه میگه : درسته دنیا رو برات سخت کردن ، درسته پناهی جز من نداری،

درسته مسخرت میکنند ، درسته مظلوم واقع شدی و نمیتونی از خودت دفاع کنی

اما به جون خودم قسم ، انتقامت رو روز قیامت ازشون میگیرم.تو گریه نکن.

قسمت چهارم آیه : از آنچه عمل میکردند (93)

و تنها فکر نکن که اینها تو رو عذاب دادن ،اینها در کنار این عمل زشتشون هزاران گناه دیگه مرتکب شدن

که ازهمه ی اونها به موقع سوال خواهیم کرد .

قسمت پنجم آیه : آنچه ماموریت داری آشکارا بیان کن ، و از مشرکان روی گردان (94)

تو با اونها هم سو نشو . اگر خدا میگه صبر داشته باش نه این که بشینی دست به سینه

هر کاری گفتن بگی چشم .نه تا جایی که توانش رو داری مخالفت کن ،

حتی با یک اخم ،با یک سکوت ، با یک سخن در لفافه و کنایه !

درسته تو مجبوری به انجام اون کار اما مخالفت خودت رو ثابت کن .

یکی از وظایف تو و همه انسان های دیگه امر به معروف و نهی از منکره. به این وظیفت عمل کن .

دست روی دست نزار و منتظر معجزه نباش .شاید خدا همون معجزه رو در عمل تو قرار داده .

و از مشرکان روی گردان . مشرک کسیه که برای خدا شریک قائل میشه

منظور از شریک صرفا بت و سنگ و چوب نیست .خیلی از ما ها بت هایی داریم در دلمون،

که اونها شدن خدای ما .حالا جلوتر که بریم ،بیشتر توضیح میدم!

 قسمت ششم آیه :ما شر استهزا کنند گان را از تو دفع خواهیم کرد(95)

ما اجازه نمیدیم اونها صدمه ی جدی به تو وارد کنند .

اونها خیلی بخوان تو رو عذاب بدن ،روحت رو آزار میدن ،با حرف هاشون ،کردارشون .

اونها نمیتونند به دین تو صدمه بزنند .و ما اجازه نمیدیم که صدمه بزنند.

قسمت هفتم آیه :همانها که معبود دیگری با خدا قرار دادند؛ اما به زودی میفهمند(96)

در روایتی قدسی خدا میفرماید : ای بنده ی من ،

تو وقتی نماز میخونی من جوری به تو توجه میکنم که انگار همین یک بنده رو دارم

اما تو جوری نماز میخونی که انگار هزاران ارباب و خدای دیگر داری .

با اینکه من یکی هستم و شما بسیار.

وقتی نماز میخونی افکار به هزاران جای مختلف متمرکز میشه الا جایی که باید باشه .

و علماء مختلف برای توجه به نماز هر کدوم یک راهکار دادن مثلا:

آقای دانشمند گفتن :هر موقع میخوای نماز بخونی بگوخدایا به صاحب نماز ،این نماز رو قبول کن .

مثلا نماز صبح ما امام حسین (ع) ،به حق امام حسین این نماز رو از من قبول کن .

اینجور خدا توجهی به نماز میده که از لذتش سیر نمیشی .

آقای انجوی نژاد میگفتن : به جمله جمله ی آیاتی که میخونی توجه کن .

اگر سوره ی حمد رو میخونی ، به جمله جمله ای که میخونی توجه کن .

در جای دیگه بزرگی میگفتن : در وضو گرفتن عجله نکنید تا نماز با حالی بخونید .

و خدا در ادامه میفرماید به زودی خواهند فهمید .

منظور خدا ازین حرف این نیست که اونها نمیدونند و قیامت میفهمند .

منظور اینکه ؛ این افراد در دنیا هم میدونند که نباید در دلشون،  نفسشون رو شریک خدا قرار بدن .

اما درست درک نمیکنند و وقتی از دنیا رفتن تازه میفهمند که اوضاع از چه قراره .

بعد هر چی التماس میکنند که خدایا ، ما رو برگردون به زمین جز عبادت کاری نمیکنیم ،

اما دیگه فایده نداره . (ای که دستت میرسد کاری بکن )

تا وقتی در دنیا هستی برای آخرتت توشه جمع کن وگرنه به امید فرزندان و اطرافیانت نباش

که برات کاری کنند.

قسمت هفتم آیه :ما میدانیم سینه ات از آنچه آنها میگویند تنگ میشود و تو را سخت ناراحت میکند(97)

انسان هر کاری هم که بکنه نمیتونه نقد رو رها کنه و به نسیه بچسبه.

الان مجبوریم ، کاری نمیتونیم بکنیم ،جز ینکه صبر کنیم کار دیگه نمیتونیم انجام بدیم .

برای اینکه خدا ،دلداریت بده ،و امید بهت بده ،میفرماید :

من میدونم وقتی تیکه ها و ناسزاها رو میشنوی از شدت فرو بردن خشم ، نفس کشیدنت سخت میشه .   

اما صبر کن ،اگر یقیین داری خدایی بالا سرت هست که قدرت تمام عالمه و میتونه

یک چشم به هم زدن جای فقیر و غنی رو ،جای مستکبر و مظلوم رو عوض کنه ،پس صبر داشته باش .

و خدا در جای دیگه قرآن میگه :            " اِنی اَعلَمُ ما لا تَعمَلوُن"

من یک چیزایی رو میدونم که شما نمیدونید.

قسمت هشتم آیه :برای دفع ناراحتی آنان ، پروردگارت را تسبیح گو ؛و از سجده کنندگان باش(98)

به نظر من ،هیچ چیزی مثل اشک دل آدم رو آروم نمیکنه .نه درد دل با همسر ،نه مسافرت ،

نه مشغول کردن خودت به کار دیگه و... نمیگم که اینها تاثیر نداره! تاثیر داره .اما نه به اندازه ی اشک .

اشک نه تنها آرومت میکنه ،بلکه بزرگت هم میکنه .و خود خدا فرموده

که گریه ی ینده هام رو دوست دارم .مخصوصا اگر جوان باشه .و مخصوصا اینکه از ترس من باشه .

ترس من باشه یعنی اینکه ،بترسه از لحظه ای که من فراموشش میکنم .

دیدی وقتی بچه ای توی پارک داره بازی میکنه ، و پدرش یا مادرش رو صندلی یک گوشه ای نشستن

بچه دائم نگاهش به پدر مادرشه که یک موقع نزارن برن و تنهاش بزارن .یک موقع گمشون نکنه .

اینکه میری روضه ها شرکت میکنی ،یک دل سیر گریه میکنی ، ماه رمضون میری حرم امام رضا(ع)

تا نیمه های شب میشینی ،قرآن خوندن و حرف زدن با خدا بهترین آرامشه برای انسان .

قسمت هشتم آیه :پروردگارت را عبادت کن تا یقیین مرگ تو را فرا رسد(99)

تو از مسیرت خارج نشو ! با خودت نگو حالا که خدا جواب ما رو نمیده آرزوی ما رو برآورده نمیکنه

پس حتما خدایی وجود نداره .تو عبادتت رو ادامه بده ، ( همون صبرت میشه عبادتت )

 ادامه بده تا در قیامت همه ی اون کسانی که به تو ظلم کردن رو به پای میز محاکمه بکشونیم .

خدا به همراتون یاعلی

 

شما  که میدانید ؛ چـــــرا ؟

قسمت سوم

حالا خدا دلیل میاره برای دوزخی بودن اونها : ( آیه ی بعدیش ، سوره ی بقـــــــره 206)

و هنگامی که به آنها گفته میشود: از خدا بترسید !

لجاجت آنها بیشتر میشود و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند

آتش دوزخ برای آنها کافی است؛و چه بد جایگاهی است.( 206)

 

قسمت اول آیـــــه 206: 

 به آنها گفته می شود: از خدا بترسید ! لجــاجت آنها بیشتر میشود ؛

اینجوری که من با خودم فکر میکنم ، میبینم چندین دلیل مختلف میتونه داشته باشه .

مثلا یکی اینکه ،طرف ادم خوبیه ، اما در لحظه های گناه همه چیز رو فدا میکنه

و نمیتونه جلوی اون عمل رو بگیره .

دقیقا مثل یک معتاد به مواد مخدر میمونه یا شبیه یک فرد مست میمونه .

در لحظه ی گناه از خود بیخود میشه و هر چی شما بهش میگی ، خدا ،پیغمبر ،گناه کبیره ،توبه .....

 اصلا حالیش نمیشه و باز خود قـــرآن در آیه ای از سوره ی بقـــره 171، میفرماید :

صُمٌ ، بُکمٌ ، عُمیٌ فهم لا یَعقِلوُن .

کــــر و لال و نابینـــا هستند ،ازین رو چیزی نمیفهمند.

طرف نمیخواد گناه کنه ،اما چون نفسش ، و دنیا طلبی هاش باعث شده ،

زبانش و چشمش و گوشش نفهمند ،هیچ وقت از گناه دوری نمیکنه .

اینکه فرد هر بار توبه میکنه ،بعد مدتی میگه ،حالا همین یکبارم انجام بدم.

 اما نمیدونه که همین یکبار ، یکبار ها باعث میشه ، معتاده به این عمل بشه. ترک کردنش هم مشکله.

با خودش میگه اشکال نداره ،حالا اینبار خودم رو ارضاء کنم ، دفعه ی دیگه نمیکنم.

این کار رو انجام میده وقتی ارضاء شد ، دلش آروم گرفت ، میگه خدایا ببخشید ، غلط کردم ، تـــوبه .

باز به محض اینکه با یک عکس مبتذل ، یا یک فیلم مبتذل مواجه میشه سریع شهوتش تحریک میشه

و دوباره دست به خود ارضائی میزنه .

این آدم معتاد با این اوضاع خراب ، چطور میخواد با گوش هاش صدای خدا رو بشنوه ؟

قسمت دوم آیـــــه 206:  و لجاجت و تعصب، آنها را به گناه میکشاند ؛

یکی دیگه از دلایلشون لجباز بودنشونه ،یکـــدنده بودنشونه .

چرا عده ای ، وقتی از کوچیک تر از خودشون انتقاد درستی رو میشنوند، قبول نمیکنند ؟

چرا عده ای مذهبیه مسن ، احساس میکنند تا به حال هر چه کردند درست بوده!؟

چرا برادر بزرگتر فکر میکنه غرورش، خورد میشه ، وقتی برادر کوچکتر ازش انتقاد میکنه ؟

گاهی هم تعصب باعث این لجبازی ها با دین و خــــدا میشه .

یعنی فرد میبینه اسلام از سوی وهابیت و غرب در خطره ، باز میاد بر خلاف امر رهبرش که فرموده

ما باید وحدت داشته باشیم و برادر باشیم .عَلَم دشمنی با اهل سنت برمیداره !

این همون تعصب افراطیه که ابن ملجم در باره حضرت علی (ع) داشت.

وقتی حضرت علی رو دید خودش رو انداخت روی پای حضرت ، چنان میبوسید و گریه میکرد از خوشحالی!

حضرت بلندش کردن و گفتن تو اسمت چیه ؟ گفت : ابن ملجم هستم، غلام حلقه به گوش شما !

حضرت فرمود تو یک روزی منو خواهی کشت ،اینقدر خودتو برای من نکش .

وافراط زیادی ، در دوست داشتن ، باعث شد ، شک درش بوجود بیاد و حضرت رو به شهادت برسونه .

پس لجاجت و تعصب رو بزاریم کنار .حرف درست و حساب رو از دشمنت اگر شنیدی قبول کن .

قسمت سوم آیـــــه 206: 

آتش دوزخ برای آنها کافی است؛و چه بد جایگاهی است ؛

اینها به جایی میرسن که دیگه نه خدا امیدی به برگشتشون داره و نه پیمغبر خودش رو امیدوار میکنه.

و میفرماید :ای رسول من و ای مردمی که با این جور آدم ها سر و کار دارید خوب گوش کنید :

وقتی با این افراد برخورد کردین ،اصراری برای تبلیغ ،خدا و دین خدا نداشته باشین ؛

اینها از سنگ دلهاشون سخت تر شده .اگر باهاشون برخوردید، به آرامی از کنارشون رد بشین

و اجازه بدین در جهل خودشون بمونند . اجازه بدین مثل خوک در منجلاب گناهان خودشون لذت ببرن.

اینها باهیچ عمل شما بهشتی نمیشن .اینها رو درس عبرتی برای خودتون قرار بدین ،

آهسته از کنارشون رد شین.خودتون رو مشغول اینها نکنید، که اگر خدا همراهتون نباشه ،

شما رو با طناب خودشون میفرستن اعماق جهنم .

  و اگر گرفتار این مورد افراد شدید ،صبر پیشه کنید که خداوند مشکل گشای تمام مشکلات است .

وقتی با این افراد روبرو میشی دنیا و آخرتت رو خراب میکنند .

 

شما  که میدانید ؛ چـــــرا ؟

قسمت دوم

حالا قرآن میخواد اینا رومعرفی کنه ( آیه ی بعدیش ،  سوره ی بقـــــــره آیه  205)

نشانه ی آن این است که ،

هنگامی که روی بر میگردانند و از تو خارج میشوند ،

در راه فساد در زمین ،کوشش میکنند؛و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازند ؛

با اینکه میدانند ،خدا فساد را دوست ندارد !(205)

قسمت اول آیـــــه 205:

هنگامی که روی بر میگردانند و از تو خارج میشوند  ؛

وقتی میره هیئت آدم بسیار خوبیه ،گریه میکنه ،اشک میریزه ،(اشک تمساح) خیر خواه مردمه .

منبر گوش میکنه ،دست علماء اسلام رو میبوسه ،حرف هاشون رو خوب گوش میده.

اما همین که از هیئت امام حسین میاد بیرون ، شروع میکنه کارای ناشایست انجام دادن .

یا توی خیابون دعوا میکنه ، یا به رفیقش بی حرمتی میکنه !

 مسخره میکنه ! غیبت میکنه !فحش میده !جک های ترکی و لری تعریف میکنه!

(اینو بدون جکهایی که ما برای هم میسازیم ، یک روزی پدرمون رو در میاره)

نصف شب توی خیابون سرو صدا میکنه و اصلا براش مهم نیست همسایه ها استراحت میکنند.

 قرار کافه میزاره ، واسه قلیون کشیدن. دوست دختر داره . و هزار کثافت کاریه دیگه !!!!!

همه ی اینها از آدمی که تو اصلا انتظارش رو نداری !!!!

قسمت دوم آیـــــه 205:  در راه فساد در زمین ،کوشش میکنند ؛

اینا خدا رو دوست دارن ..... درسته ! پیغمبرشم دوست دارن ...... درسته!

اما  ، در کنار خدا و پیغمبر، نفس و دنیــــا شون رو هم دوست دارن .نمتونن نفسشون رو کنترل کنند ؛

هر چی نفس بگه ، میگن چشم . میدونه فلان گناه معصیت الهیه ، میدونه دل امام زمان رو میشکنه !

میدونه کسانی که در زمان های دور ، این گناه رو مرتکب شدن ، چه بلاهایی برسشون نازل شده!

میدونه با این عملش ، فلانی هم ترقیب به گناه میشه ،میدونه با این کارش حق دیگران زیر پا میره !

میدونه ،،،، اما باز مرتکب میشه ! ناراحتم هست  ازینکه مرتکب فلان گناه بزرگ شده !

 اما نفسش رو نمیتونه کنترل کنه .

همش میگه خوب چیکار کنم نمتونم جلوشو بگیرم . تو بگو چیکار کنم ؟

به نظر من تو برو بمیر که اینقدر عورضه نداری این گناه به این بزرگی رو ، از خودت دور کنی !برو بمیر عزیزم.

 قسمت سوم آیـــــه 205:   و زراعتها و چهارپایان را نابود میسازند ؛

و این افراد نمتونند ذره ای از دنیا دل بکنن؛

به هر زحمتی و با هر سختی و باهر نوع اصراری که شده ، اجازه نمیدن که چیزی از دنیا از کف شون بره.

مثلا میبینه فلان جا دارن یک جنس رایگان پخش میکنند ، نمتونه بیخیالش بشه .

نمیتونه دل بکنه و بگه حالا ولش کن ، به ما نرسیدم ، نرسید.حتما باید بهش برسه

و اگر نرسید ، ته دلش مایوس و ناراحت میشه . عقده میشه .

شاید اون جنس تا آخر عمرش هم لازمش نباشه ، اما باز میگیره ، میگیره تا از دیگران کمتر نباشه .

و اون جنس اونقدر میمونه تا از بین بره . همینکه در همون لحظه ،جزو افراده "داشته"حساب بشه

براش کافیه .میخرن بخاطر اینکه حرص دارن،فقط میخره که داشته باشه .

یا یک مثال دیگه ؛ میبینه فلان کس یک سوتیه خیلی بدی داده ،نمیتونه ازش چشم پوشی کنه

 حتما باید بهش بخنده !  و وقتی خندید به خاطر بسپاره و بعدا در یک جمعی تکرارش کنه

 و دیگران هم همراهش بخندن .میدونه غیبته و کار زشتیه ، اما باز غیبت میکنه !

خودشم اقرار میکنه ! جای تعجبش اینجاست ، که خودشم قبول داره این کارش غیبته و گناه بزرگیه ؛

مثلا میگه :آقای فلانی، فلان کار خطا رو انجام داده ،البته غیبتشم میشه من میگم، اما فلان کار رو کرده دیگه !

نمتونه باز گو نکنه ،حتما باید بگه و از لذت گفتن و مسخره کردن و شرمنده شدن اون فرد لذت ببره .

حیوانات رو اذیت میکنند ،بی احترامی میکنند ، گاهی اوقات این حیوان بهت صدمه ای میزنه ، بحثش جداست.

آخه واسه چی یک سوسک توی خیابون رو له میکنی ؟ مگه به تو آزاری رسونده !؟!؟

مورچه مگه چه خطری برات داره که تو میکشیش ؟ حالا اومده توی کیسه ی شکر خونه ی شما ،

یکمی هم از شکراتون رو برده برای زمستونش ،جنابالی چرا می کشیش ؟

قسمت چهارم آیـــــه 205:  با اینکه میدانند ،خدا فساد را دوست ندارد !

میدونند اما عمل نمیکنند .وقتی بدونی و عمل نکنی .... حالا بهر دلیلی که میخواد باشه؛

گاهی تنبلی باعث میشه ما به دستورات خدا عمل نکنیم .

گاهی حس انتقاتم جوییه و اعتراض به عدالت خداست .

گاهی جدی نگرفتن این گفته هاست . که اگر بخوام همه ی اینا ها رو باز کنم کلی صفحه میشه .

وقتی بدونی و عمل نکنی ، خدا فرموده :( آتش دوزخ برای آنان کافی ست )که بهش میرسیم .

 

شما  که میدانید ؛ چـــــرا ؟

مطلب "شما که میدانید چرا" ویژه رمضان ۹۱

هر ۲ روز بروز میشه .....

قسمت اول

تو ماه رمضون امسال ، قرار گذاشتم بجای خوندن، سی جزء عربیه قرآن ، سی جزء معنی شو بخونم.

 به آیه ای در قرآن برخوردم ، سوره ی بقـــــره آیات (204 ، 205 ، 206) نوشته بود :

و از مردم ، کسانی هستند که گفتار آنان ،در زندگی دنیا مایه ی اعجاب تو میشود ؛

در ظاهر اظهار محبت شدید میکنند وخدا را در آنچه در دل دارند گواه میگیرند .

این در حالی است که آنان سرسخت ترین دشمنان هستند .(204)

عده ای رو هرکاری که بکنی ،آخرش باید برن جهنم .

اول آیه یک مقدمه داره ، 

 قسمت اول آیـــــه:  "و از مردم کسانی هستند که " ؛

خدا همین اول آیه ، خوب ها رو از بدها جدا کرده . جدا میکنه تا من و تو هم ، جمع نبندیم!

 همه جای دنیا بد و خوب داره ! در هر مکانی ، در هر لباسی !در هر مقامی که ببینی ،

 هم انسان های سود جو و هم انسان های سالم وجود داره .

پس اگر من از مذهبی ها انتقاد میکنم ، منظورم همه ی مذهبی ها و ریش دارها نیست.

منظورم این نیست که این صفات بد رو توی ریش دارها و نماز خون ها پیدا کنید .

 شاید عده ای باشن ،نزدیک به معصوم ... نمیشه همه رو جمع بست !

 نکته ی دوم اینکه :

عده ای رو هرکاری که بکنی ،آخرش باید برن جهنم .نه اینکه کافر باشن که برن جهنم،

یا اینکه حروم خور باشن ،مطرب باشن ،بی نماز باشن که برن جهنم .

خدا منظورش عده ای از ما نماز اول وقت خون هاست . قرآن میگه :

قسمت دوم آیـــــه 204 :

در ظاهر ، اظهار محبت شدید میکنند و خدا را در آنچه در دل دارند گواه میگیرند ؛

یعنی اینکه خدا رو دوست دارن ، پیغمبر رو دوست دارن ،شیعه ی مرتضی علی (ع) هستن!

صف اول نماز جماعت می ایستند ، پای منبر علماء میشینند ، همه رو نصیحت میکنند به دین داری ،

به صبر !اهلبیت رو جوری دوست دارن که وقتی آقای خامنه ای میگه وحدت بین شیعه و سنی !

 اینا غیرتی میشن.

 اینا فکر میکنند آقای خامنه ای ، یادش رفته از کوچه های مدینه ،یادش رفته از قتل حسین بن علی (ع)،

یادش رفته از هزاران مصیبتی که این خلفای اهل سنت ، به ناجوان مردانه ترین صورت مرتکب شدن .

بخاطر این حرف چنان بر رهبر مملکتشون میتوپن ، که انگار حکمی خلاف حکم خدا رو این آقا صادر کرده .

یا ازهمین دسته از افراد ، هستند کسانی که ،

چنان برای مبلغین دین خدا ،مثل روحانیت ، رهبری ،قاریان قرآن ، مفسرین قرآن و غیره ....

خم و راست میشن ،که انگار دارن بت میپرستند.

قسمت سوم آیـــــه 204:

کسانی هستند که گفتار آنان ،در زندگی دنیا مایه ی اعجاب تو میشود؛

به خدا آدم تعجب میکنه که بابا ، شما اگر دم از علی میزنید دم از عدالت میزنید !

چرا نون در آوردنتون و کاسبی کردنتون شبیه معاویه است ؟

اگر روز تاسوعا برای ابالفضل (ع) و روز عاشورا برا حسین (ع) سینه چاک میکنی ،

چرا مثل یزید دو رو  و مردم آزاری، چرا سر مردم رو کلاه میزاری !؟

عده ای از همین ها که اینقدر دم از حب امیر المومنین علی (ع) میزنند ، قرآن دربارشون میفرماید :

آنان سرسخت ترین دشمنان هستند!

قسمت چهارم آیـــــه 204:

آنان سرسخت ترین دشمنان هستند!

اینها همون هایی هستند که امیرالمومنین علی (ع) فرمودند : ( کتاب نصایح ، ص 85)

دو کس پشت مرا شکستند؛

اول عالم بی بند و بار ، و دومی جاهل عبادت پیشه ،

آن با پرده دری های خود ، به عقاید مردم آسیب میزند

 و این با عبادت های ابلهانه مردم را میفریبد .

اینها همون عالمان بی بند و بار هستند ،خودشون میرن بالای منبر برا همه از صبر و توحید ، توکل و

پول حرام و خوش زبانی و .... حرف میزنند ، اما خودشون  عمــل نمیکنند .

در حرفاش از امیرالمومنین علی (ع) تعریف میکنه ، در عمل از معاویه سبقت میگیره .

مردم وقتی میبینند متولیان دینی شون از دینی که خودشون تبلیغ میکنند پیروی نمیکنند،

براشون شک اتفاق میافته. (در مورد شک هم بعدا صحبت میکنیم)

چنان نماز های عرفانی میخونند ،نه برای جلب توجه پروردگار ،برای جلب توجه مخلوقات ، پرودگار.

 

امـــــر و نـــهی 4

"نصیحت شونده ها"

تا اینجا گفتیم برای اونهایی که میخوان امر به معروف و نهی از منکر کنند.

اما این دو جمله هم برا اونهایی که امر و نهی میشن ....داداش چرا اینقدر کم تحملی ؟!

چرا گوش نمیکنی این حاج آقا یا حاج خانم چی داره بهت میگه ؟! چرا صبر نمیکنی حرفاش تموم شه

 بعد تو دلیل بیاری و مدک بیاری ؟چرا به این جور افراد بی احترامی میکنی ؟

اصلا شاید حق با تو باشه ، شاید اون فرد اشتباه کرده ....اما اجازه بده حرفاش رو بزنه، دلیل ناراحتی

 و اعتراضش رو بگه ، دلشو خالی کنه ، بعد تو حرف بزن و از خودت دفاع کن !

ببین فدات شم من کار با اونهایی که بلد نیستن درست صحبت کنند ندارم  .....

اما عده ای هستن که وقتی میخوان تورو امر و نهی کنن هزار جور فکر و خیال میکنن ،

هزارتا تصمیمه درست و غلط میگیرن !

چندین بار حرفشون رو دور دهنشون میچرخونن که مبادا حرفی بزنن که تو ناراحت شی یا بهت بر بخوره !

بعد از هزارتا چه کنم چه کنم  ، میاد و اشتباهت رو بهت گوش زد میکنه ، تو چرا کم تحملی میکنی ؟

بزار خاطره بگم از خودم : یک روزی از روزهای هفت سال پیش ،که ما بچه بودیم و نافهم....

 با یکی از رفیقای ارازل ، رفته بودیم توی کوچه ای دور از محلمون ، دوتا نخ سیگار ازین کوچیکا ،

 روشن کردیم و مشغول کشیدن شدیم ...همین جور که احساس بزرگی و باشعوری میکردیم ،

 یک پیر مرد سیدی اومد و محکم مچ دست منو گرفت ، یک آن جا خوردم فکر کردم پلیس ما رو گرفته .

رفیقم از من پر دل و جرعت تر بود ، من که خشکم زده بود ....  از ترس (آخه این کاره نبودم)

رو کرد به پیر مرد و گفت : چیه ؟ چته ؟ چرا دستشو گرفتی ؟ ولش کن شکستیش ؟

این پیر مرد سید ، همین جور که محکم دست منو گرفته بود گفت : بچه ها واسه چی سیگار میکشین ؟

حیف شما ها نیست ؟ دوستم داد زد : به تو چه ! ولش کن !

پیر مرد گفت :خونتون کجاست ؟ پدرتون میدونه شما سیگار میکشین !؟

شماها فردا میخواین ازدواج کنین ،بد نیست مردم بگن پسره معتاده سیگاریه !؟

بده دهنتون بوی گند سیگار بده ! همه ازتون فرارین .

الان دارین سیگار میکشین ، پس فردا کشیده میشین به تریاک و موارد مخدر ....

من بهش گفتم : نه حاج آقا اینم که کشیدیم همین جوری برای اینکه مزه شو بفهمیم کشیدیم .

یکدفعه رفیقم عصبانی شد زد رو دست پیرمرده و گفت : اصلا میخوام تریاک بکشم به توچه ! ولش کن !

تو برو دنبال کار خودت .

منم رو کردم به رفیقم و با همون صدای بلند گفتم : ای بابا ...پنج دقیقه ساکت باش !چیزی نگفته که !

حالا یکی هم که پیدا شده داره مثل بچه آدم منو تو رو نصیحت میکنه تومخالفت میکنی ؟

اگر الان بابات می اومد اینجا دوتا میزد زیر گوشت بهتر بود ؟

سیگار رو از تو دست انداختمو به حاجی گفتم : حاج آقا شرمنده !شما راست میگین !

قول میدم دیگه سیگار دستم نگیرم ..... ولم کن برم .

 رفیقم دیگه ساکت بود . این حاجی سید هم پیشونی جفتمون رو بوسید و رفت .

نکته اینجاست که در خیلی از موارد ، که فرد میاد امر به معروف و نهی از منکر کنه،

 چنان با احتیاط عمل میکنه که من و تو بهمون برنخوره . اما ماها از اخلاق اون فرد سوء استفاده میکنیم

 و شروع میکنیم به بی احترامی و یا مسخره کردن و فحاشی کردن .

با این طرز برخورد اون افراد معدودی هم که امر به معروف و نهی از منکر میکنند زده میشن

و دست ازین کار برمیدارن .بعد گناهش رو مینویسن پای من و تو که مسخرشون کردیم .

من نمیگم سرتو بیار پایین تا همه به خاطر یک اشتباهت چه کوچیک چه بزرگ بزنن تو سرت .

من میگم اگر اشتباهی رخ داد و کسی خواست تو رو امر و نهی کنه و یا نصیحتت کنه تو پر خاش نکن !

قدرش رو بدون ....قدر کلمه کلمه ی توهین ها رو بدون ....

صبر داشته باش و با افتخار بگو آقا من اشتباه کردم ،غلط کردم و دیگه تکرارش نمیکنم .

به واسطه ی ترک امر به معروف و نهی از منکر ..... چند چیز رو از ما میگیرن :

- جبرائیل به پیامبر فرمود: (بحارالانوار جلد 65 ص 380)

 ای احمد ! اسلام ده بخش است . و اگر کسی حتی یک بخش از آن را هم نداشته باشد زیان کار است:

اول: (توحید) گواهی بر وحدانیت خداوند

دوم : (نماز) موجب طهارت و پاکی

سوم: (زکات) که فطرت آدمی برآن سرشته

چهارم:(روزه) مانند سپر آدمی را حفظ میکند

پنجم: (حج) که شریعت به آن بستگی دارد

ششم: (جهاد) در آن عزت دین است

هفتم : (امر به معروف) که وفای به عهد است

هستم : (نهی از منکر) که آن راه روشن است

نهم : (اجتماعات) موجب الفت و محبت است

دهم : (اطاعت) که آن موجب عصمت از گناه است

امر به معروف و نهی از منکر نداشته باشی اون دنیا گرفتاری .....زیان کاری .

 یـــــــا علی

امـــــر و نـــهی 3

"به حق نصیحت کردن"

گاهی اوقات هم ما به اشتباه ، مردم رونصیحت میکنیم .

گاهی نا خواسته اتفاقی می افته و ما یک نفر رو به اشتباه و با قضاوت سریع و بدون فکر امر ونهی میکنیم .

بین پدر ها و فرزندان این مسائل خیلی اتفاق می افته.

یا گاهی ما از بچه ی کوچیکی اشتباهی رو میبینیم و سریع تنبیه ش میکنیم .

پسر بچه ای که هنوز عقل نداره و فهمش کامل نشده رو که نباید بخاطر فحش دادن کتکش بزنی

و مثل بزرگسالان امر ونهیش کنی برادر ! به روش ملایم تر ....

با ولیش ،پدرش مادرش ،سرپرستش ، معلمش ،کسی که تربیت اون بچه رو برعهده داره  باید درمیون بزاری.

"شتر دیدی ، ندیدی"

الف : (اعتدال و میانه روی)

نه من میگم و نه پیغمبر میگن ؛

 خدا میفرماید : شتر دیدی ندیدی ،اینم آیه : سوره بقره آیه 143

همان گونه که (قبله ی شما یک قبله ی میانه است)شما را نیز ، امت میانه قرار دادیم

(در حد اعتدال،میان افراط و تفریط)تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد .

شما یک خطایی رو از کسی دیدی ،و میدونی که چقدر فرد پشیمونه ....دیگه چرا تندی میکنی ؟

شتر دیدی ندیدی ! اگر امر نهی هم اگر کردی سریع و کوتاه باشه !

نه اینکه طرف هرچی بگه : من غلط کردم ، باز تو بگی: 

غلط کردی که غلط کردی !اصلا واسه چی همچین غلطی کردی که باز به غلط کردم بی افتی ؟!!!

سوره ی نحل آیه ی 125 خداوند میفرماید :

با حکمت و اندرز نیکو ،به راه پروردگارت دعوت نما ، و با آنها با روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره کن .

ب : (تقیه وحفظ جان و مال و آبرو )

من نمیگم ... پیغمبر هم نمیگن ... خدا داره میگه ! ( سوره ی بقره آیه ی 195)

میفرماید : با دستان خود خویشتن را به هلاکت نرسانید.

وقتی جانت در خطر باشه شتر دیدی ندیدی !

بعضی جاها نگاه میکنی میبینی فردی که میخوای امر و نهی کنیش هنوز آمادگی شنیدن حقایق رو نداره .

خوب وقتی کمتر از ظرفیتش بهش بگی اون بر نمیتابه و دنبال یک فرصتی میگرده تا تلافی کنه .

اینجوری تو با دست خودت برای خودت دشمن میتراشی .مثال میزنم دقیق بفهمی :

داری با یکی از دوستانت که از تو خیلی بزرگتره راه میری ، بعد اون دوستت شروع میکنه دروغ گفتن ،

 و تو میدونی که اون داره دروغ میگه ، بعد سعی میکنی نهی از منکرش کنی.

 اگر اون دوستت آدم عاقلی باشه که هیچ ....اما اگر آدم جاهلی باشه یقینا با دست محکم میزنه تو سرت

 و میگه :ببند بابا دهنتو .... تو خودتو درست کن نمیخواد به من بگی دروغ گناه بزرگیه !

اما روش درست که همیشه خودم امتحان کردم اینه :

اونی که داره دروغ میگه رو رها کنی تا همین جور دروغ بگه و تو ساکت باشی.

جوری که نه حرفهاش رو تایید کنی و نه تکذیب .(با حالت مبهوت ماندن و یا متعجب ماندن)

اون شخص میبینه تو متوجه نشدی هی برای تو دروغای بیشتر می بافه و به جایی میرسه که خودش

خودشرو رسوا میکنه .

ببین پیامبر اوج کمال عقل رو در چی میدونند : (بحارلانوار جلد 74 ص147)

اوج عقل پس از ایمان به خدا ، مدارای با مردم است بدون اینکه حق ترک شود .

 
ج: (آگاه نبودن به بعضی مسائل)  

مصداق این ضرب المثله که : طرف اومد ابروشو درست کنه زد چشمشم کور کرد .

شما اگر درباره ی فلان مسئله شرعی اطلاع نداری واسه چی امر به معروف میکنی ؟

یک روحانی بالای منبر میگفت یک پسر 25 ساله اومده پیش من میگه حاج آقا ببین من غسلم درسته ؟

میگه وقتی برام توضیح داد دیدم 10 ساله تمومه که این آقا غسلش اشتباهه

و تمام این مدت ایشون جنوب بوده !نجس بوده .10 سال نماز هاشو باید قضا کنه .

بعد ازش سوال کردم چرا اشتباه غسل میکردی؟گفت معلم دوره ی راهنماییمون اینجوری یادم داده .

اگر فتوای مراجع رو بلد نیستی ، وقتی ازت سوال کردن مردانه بگو بلد نیستم .

بهتر از اینکه 10 سال نمازای قضای این بابا رو ، پای تو هم گناهش رو بنویسن .ابله.

بعضیا خیلی اعتماد بنفس شون آتیشیه ....داغه ...وحشت ناکه ....چی بگم ؟؟؟؟

همیشه دنبال این هستن که خودشون رو فهمیده نشون بدن .

از هر چیزی که ازشون سوال کنی یک چرت و پرتی میپرونن !نمیگه درسته یا غلطه همین جور میبافه

و گاهی اوقات شماها دین رو خراب میکنین . 

د : (هماهنگی مردم )

اگر کسی خطایی کرد ،اول باید علما و دانشمندان و خردمندان جامعه دست به کار بشن .

اگر شما یکی ازین آگاهان و خردمندان هستی که هیچ ، اما اگر نیستی باید به اونها واگذار کنی .

اگر بزرگان نبودند بعد میرسه به طبقات دیگه جامعه .فامیل ،دوستان ، خواهر و برادر ،سرپرست خانواده ،

معلم ،استاد ، مدیر اون بخش ،و......

هـ : (یاسین به گوش خـــر )

عده ای هر چی آیه بخونی توی گوششون انگار آیه های یاسین  رو خوندی به گوش خــــــر .

 خوب وقتی شما میدونی این آقا خره ،آدم نمیشه ،آقا نمیشه !

 واسه چی اسرار خودت رو و یا حتی اسرار دیگران رو بهش میگی ؟

یا چرا توی گوش این جور افراد بیای از امیرالمومنین (ع) بگی و بگی

" خالق آسمانها و زمین حضرت علیست"

طرف فکر میکنه که تو کافر شدی ! اما نمیفهمه که خدا با دست خودش آسمان و زمین رو خلق کرد

و اون دست علیست ! یـــدلله یعنی دست خدا. یکی از القاب حضرت علی هم یدلله است .

پس خالق آسمان و زمین حضرت علی علیه السلام است .

حالا این حرفها رو بیای در گوش یک آدم مغرض بگی چه فایده ؟!

 بجای اینکه ارادتش به امیرالمومنین زیادتر بشه نسبت به ایشون کینه هم به دل میگیره.

قرآن میفرماید : (سوره ی بقره آیه ی 74)

پس سخت شد دلهای شما پس از آن ، آنگاه آن قلب ها مانند سنگ یا سخت تر از سنگ شد .

برای همینه که میگن این علوم نباید بدست هر کسی بی افته و برای هرکسی گفته بشه .

 ادامه دارد .....علی

امـــــر و نـــهی 2


"کج روی ها در امـــــر و نـــهی"

متاسفانه در جامعه ی ما به دلایل مختلف جوان ها از امر و نهی کردن بی زار شدن.

شاید غرور ها...خود برتربینی ها ... یا شاید اشتباه امر و نهی کردن بزرگان و یا حتی تعصبات عده ای متهجر.

گاهی یک پدر نافهم ، با عمری بندگی درخونه ی خدا ، برای اینکه پسر کوچک خودش رو به سمت دین

 بیاره جوری امربه معروف میکنه که فرزند از هرچی خدا و پیغمبر و دین و اسلامه زده میشه ،مایوس میشه . 

من دیدم عده ای نافهم که برای بچه 6 ساله ، ریاضت نسخه میکنن.

خوب تکلیف چیه ؟

یا من و تو باید فریاد مخالفت رو سربدیم بر علیه چهارتا پیر مرد و پیر زنه کج فهم و باهاشون مبارزه کنیم !

که یقینا اونها حاضر به تغییر نیستند . و راه دوم اینکه خودمون جنبه به خرج بدیم و اگر بدی و یا افراطی

ازین جور آدم ها دیدیم رو حساب امر به معروف و نهی از منکر نزاریم .

امر و نهی کردن بسیار خوب و پسندیده است ، اگر با نیت انتقاد بیان بشه .این باید بشه یک قانون بزرگ.

حالا هر کس فهمید دمش گرم ،هرکی هم نفهمید دلیل بر بد بودن امر به معروف و نهی از منکر نباید باشه .

من با خیلی ازین موارد مواجه شدم ،به طور مثال یک عده پسر بچه ی ده ساله ،یازده ساله

اومدن ردیف اول نماز جماعت ایستادن ! خوب به هزار روش مختلف میشه اینها رو متقاعد کرد که

جاشون رو بدن به ریش سفیدا و بزرگتر های مسجد !

یکدفعه خادم مسجدکه سن حضرت نوح رو هم داره با داد و فریاد و تندی میاد این بچه ها رو میکشونه

صف آخر !!!! خوب مرتیکه این بچه ها فردا از دین زده میشن .

 هزار سال عبادت مورد قبول داشته باشی بی نتیجه است با این کارت.

فقط کافیه توی پروندت بنویسن چهارنفر رو بی دین کرده .از دین ترسونده .

"درست نصیحت کردن"

پسره با سن ناچیزش ، با اون پرزهای روی صورتش ، که حتی از فاصله نزدیکم دیده نمیشه

 و تازه آقا زاده  رفته حوزه ی علمیه ثبت نام کرده چنان به هم سن و سالاش میتوپه

که انگار رسالت پیغمبر رو به عهدش دادن .

همه اهل اشتباه هستن و اشتباه میکنند .گاهی کوچک گاهی بزرگ .

تو نباید آماده ی به مچ گیری و عیب جویی باشی .

من به یقین دارم میگم (انشالله دربارش یک مطلب هم مینویسم) که اگر دقت کرده باشین  

اونهایی که مفت و مجانی دین دار شدن دیر یا زود از دین زده شدن .

میبینی طرف پسر فلان آیت لله مملکته، یا باباش از ریش سفیدا و افراد خیلی متعصب دین بوده

پدرش خوب ،مومن ، زحمتکش،باصفا ....اما پسره بدترین گناهان رو مرتکب میشه.

نه گناهانی مثل دروغ وتهمت ناسزا و...گناهانی بزرگ که خود این افراد همه رو بخاطرش سرزنش میکنند

  مثل زنـــا ...لواط....نگاه حرام ... دزدی...حرام خوری

در کنار هزاران آیت لله خوب و پاک و مطمئن

من دیدم پسر آیت لله ، که دزدی میکرده ....تو دیگه چی میخوای !؟!؟

اینجور افراد در ابتدا خودشون رو پاک ترین افراد میدونند چرا ؟ چون از اون احترامی که به واسطه ی پدر فاضل

 و محترمشون، براش قائل هستن لذت میبره.

گیرم پدر تو بود فاضل ....از فضل پدر تو را چه حاصل؟

 هرجا خودش رو معرفی میکنه "پسره فلان آیت لله هستم" سریع احترامش میکنند و کارش رو راه می ندازند.

براش موقعیت خوبی درست شده.

حالا این پسره که درظاهر دین داره و در درونش و ذهنش و قلبش بی دینی فریاد میزنه فرض کنیم

عاشق یک دختر مانتویی بشه یا عاشق موسیقی بشه ،

یا احساس کنه از رقص لذت میبره

یا حسودیش بشه ازینکه فلان رفیقش توی خونشون ماهواره دارن اما اونها بخاطر دیندار بودن پدرشون

از داشتن ماهواره معذورند! چه اتفاقی میافته ؟

دوحالت داره :یا پسره از اسارت دینداریه خانواده و پدر فرار میکنه و اون جوری که راحته زندگی میکنه .

یا اینکه موقعیت دینیش رو حفظ میکنه و مخفیانه هم مشغول لذت بردن از گناهانش میشه.

دور از چشم خانواده و پدر.حالا ما با هیچ کدوم ازینا مشکلی نداریما ....

طرف پسر هر کی میخواد باشه باشه ....اصلا پسر بزرگترین فاضل عالم!

درد ما اینجاست که چرا این افراد شدن سمبل امر به معروف و نهی از منکر ؟؟؟

خوب تو که با دختر بدون سیقه میری هزار تا کثافت کاری میکنی ،

 تو چرا میای منو نهی از منکر میکنی ؟ اگر بده برای تو هم بده !؟؟

چرا تو میای منو از اعتیاد به مشروب و اعتیاد به مواد مخدر منع میکنی  وقتی خودت تا ته این داستان رو

 رفتی و هنوز دست نکشیدی !؟؟؟

پسره شیش سالش بود ،تو مسجد محلمون چون صداش خوب بود و اعتماد به نفسش هم بالا بود ،

جذب مسجد شد .

خوب گوش بده !!!!تا بگم درد ما کجاست!!!

 اذان میگفت ،مکبر بود،قرآن میخوند ،دعای فرج مال این بود ، زیارت عاشورا دست این بود ،

هر روز نیم ساعت مونده به اذان جلو در مسجد بود ...کم کم شلوار پارچه ای بعدش دوری از موسیقی

بعدش فرق کج و سلام علیکم های کش دار و هزارتا مسخره بازی دیگه که اصلا به سن و سالش نمیخورد

بعد ما ها که اون زمان فکر کنم حدودا  15 سالمون بود ،این میومد ما رو امر به معروف میکرد .

حدود یک ماه پیش تو خیابون دیدمش چنان این صورتش رو تیغ زده بود شده بود پیست اسکی.صافه صافه صاف

دست که میزدی به صورتش اصلا این حالت عوض میشد .از بس نرم و صاف بود. شلوار لی تنگ .

به طعنه بهش گفتم حاج آقا ، مسجد چه خبر ؟ گفت ای بابا بی خیال !

باز گفتم : هنوز اذان میگی ؟مکبری ؟ قرآن میخونی ؟ چیکار میکنی ؟

گفت : نه بابا مگه بیکارم !توی اون مسجد دائم دعوا و بگیر و ببند .

ول کن احترام نخواستیم .همه رئیسن واسه خودشون.

ببین چقدر تغییر ؟! موقعی امر و نهی کن که خودت حداقل در اون مورد ، اشتباه و ایرادی نداشته باشی .

خودت رو اصلاح کن بعد دیگران رو . از خودت شروع کن .( بی پدر مادر منو نصیحت میکنه)

ادامه دارد ......یاعلی

 

 

امـــــر و نـــهی 1

مقدمه

همون طور که میدونید ، من و شما قصدمون از نوشتن و خوندن این مطالب ترویج مطالب دین نیست .

یا بنده اگر درباره ی مطالب دینی حرف میزنم ،قصدم این نیست که تبلیغ دین کنم ،که اگر

قرار بود به این روش وبلاگ رو پیش ببرم باید کلا مطالب و تیتر مطالب رو ،

و همین طور نحوه ی نوشتنم رو تغییر بدم .

من و شمادنبال سالم زندگی کردنیم ،دنبال آرام و بی دغدغه زندگی کردنیم.

ماها خودمون رو درست میکنیم! دیگران خودشون میدونند که از فکر کردن و نوشتن چه هدفی دارند.

ما ایراد هامون رو شناختیم ، تعدادیشم خدا بهمون نشون میده ،همون هارو داریم اصلاح میکنیم .

پس اگر بنده در وبلاگم حرفی از دین میزنم به هیچ عنوان قصدم تبلیغ دین نیست

 یا اگرهم قرار باشه تبلیغ کنم اینجا جاش نیست .  

هرچی تلاش کردم که در محیط نت و وبلاگ حرفی از توحید و تقوا و امر به معروف و نهی از منکر و

نماز شب و ازین تیپ مطالب بیان نکنم نشد و به این نتیجه رسیدم بعضی از مطالب رو

باهمه ی کلیشه ای بودن و تکراری بودن باز باید به نحوه ای دیگه و به روش دیگه ای بیان کرد.

اونم نه برای چهل و پنجاه ساله ها که دیگه به آینده ی رویایی فکر نمیکنند !

بلکه برای نسل جوانی که حتی برای نوه ها و نتیجه هاشون آرزوها ساختن.

همون طور که گفتم ما دنبال آرامشیم .دنبال آسایشیم ، دنبال این هستیم که بفهمیم

 چه چیزهایی آرامش و آسایش رو از ما گرفته همون ها رو تغییر بدیم .

مدتی پیش داخل کتابی در مورد امر به معروف و نهی از منکر مطلبی رو میخوندم

(خیلی هم راغب به خوندنش نبودما، صرفا چون کتاب دیگه ای دوربرم نبود اون کتاب رو مطالعه میکردم)

 مطلبی رو دیدم که خیلی شگفت زده شدم ! میدونی چرا ؟

 چون به این نتیجه رسیدم که یکی از مواردی که اجازه نمیده ما آرامش داشته باشیم ،

 همین ترک امربه معروف و نهی از منکره .

ببین خیلی ساده است ! ما وقتی در زندگیمون مشکلات داریم دائم در پی حل اونها هستیم ....

مشکلات مختلف با سایز ها و اندازه های مختلف آرامش رو از ماگرفته ،

مثلا همین مشکلات ازدواج و مشکلات عاطفی و دوستی های دختر و پسر و این تیپ مطالبه ....

گریه های شبانه ....خسته گی ....دل زدگی از دنیا و هزار درد دیگه ....

خوب عده ای از این مشکلات با دست خودمون حل میشه ،اما یک مقداری ازین مشکلات هم

به خدا بستگی داره .منظورم همون دعاهایی که میکنیم به درگاه خدا ...همون نذر و نیازها و .....

به طور غیر ارادی ما ها منتظر کمک و دست گیری خدا هستیم .

اما وقتی از جانب خدا سیگنالی دریافت نمیکنیم 

 نا امیدانه به سمت بی خدایی ،بی توکلی ، کشیده میشیم .

که هر کدوم ازینا خودش یک مطلبیه و نمیخوایم واردش بشیم .

متاسفانه بین ما و آسمان (خدا) به مرور زمان دیواری شکل میگیره آجری ،

که هر کدوم از آجرهاشو گناهان و معصیت های ما تشکیل میده

(یک بد اخلاقی ،یک دروغ ، بی نمازی ، بی غیرتی ، بی حجابی و....)

و این دیوار گناهان اجازه نمیده صدای ما به خدا برسه و تا این دیوار برداشته نشده ما ارتباطمون

با اون حلال مشکلات مسدوده.ما اگر کمک میخوایم به ناچار باید فریاد بزنیم 

وبرای اینکه صدای ما به ناجی (خداوند) برسه مجبوریم موانع رو برطرف کنیم .

ترک امر به معروف یکی ازین آجرهاست که باید برداریم و ترک نهی از منکر هم یک آجر دیگه ....

" اهل نصیحت "

من و شما اهل امر به معروف هستیم ؟ بلدیم چطور تشویق به ثواب کنیم ؟

اهل این هستیم که اگر مردم خطایی مرتکب شدن به شیوه های مختلف اون اشتباه رو

 بهشون گوشزد کنیم ؟ اهل نهی از منکر هستیم ؟ اگر نیستیم همین یکی از گناهانمونه ....

(ترک کردن امر به معروف و ترک کردن نهی از منکر)

امام علی (ع) در کتاب وسائل الشیعه ج 16 ص 119 حدیث 21133 حدیث عجیب و قریبی دارند،میفرمایند:

پیشینیان شما هلاک شدن ،چراکه معصیت خدا میکردند .وخداشناسان و علمای دین

آنهارا از انجام معاصی نهی نمیکردند . به همین رو عذاب بر آنها نازل شد .

شما این گونه نباشید و امر به معروف و نهی از منکر کنید .

بزارین این داشتان رو هم بگم :(الکافی جلد 5 ص 85 حدیث 8)

خدا دوتا فرشته رو مامو کرد که برن شهری رو بر سر اهل گناه کارش خراب کنند .

وقتی دوتا فرشته به شهر رسیدند ، دیدن مردی نشسته و داره به درگاه خدا دعا میکنه و اشک میریزه.

فرشته رو کرد به سمت خدا وگفت : پروردگارا !فلان بنده ات را دیدم که به درگاهت تضرع و دعا میکند ؟!

خداوند جواب داد : به آنچه گفتم عمل کن که این شخص هیچ گاه از خشم من ، چهره اش غمگین

و عبوس نمی شود.

خدا خیلی روی امر به معروف و نهی از منکر حساسه

و به همون اندازه از منو و تو انتظار داره حساسیت به خرج بدیم .

رسالت امر به معروف و نهی از منکر رو به من و تو سپرده .

اینم بدون باید همیشه متفاوت باشی تا دیده بشی .

مثلا فرض کن اگر بدی ها نبود آیا خوبی ها معنا پیدا میکرد ؟

اینکه همه ی مردم آدم بده باشن برای خدا فرقی نمیکنه ! اما وقتی تو خلاف جهت اونها شنا کردی ،

 خدا شادمان میشه . اونجایی خدا مشعوف میشه که ببینه یک انسان عادی با کمتری قدرت و توان

داره کار پیغمبری میکنه ،و یک عده ای (حتی یکنفر) رو از مسیر خطا دور میکنه .

ادمه در قسمت های بعد .......

خدابه همراتون یاعلی

ای کمتـــر از یک ذره

هر موقع تنها میشم فکر میکنم !!

 اینبارم به خدا فکر کردم ....و هر موقع به خدا فکر میکنم یاد این روایت میافتم :

شخصی اومد پیش امام صادق (ع) و از هفت آسمان سوال کرد پرسید اندازه ی آسمان اول چقدره ؟

حضرت فرمودند :آسمان اول در آسمان دوم مثل این انگشتر منه داخل یک کویر بزرگ .

(یک انگشتر کوچک مثلا در کویر لوت)مرد پرسید :اسمان دوم چه اندازه است ؟

حضرت فرمودند :آسمان دوم در آسمان سوم مثل این انگشتر منه داخل یک کویر بزرگ.

مرد پرسید :اسمان سوم چه اندازه است ؟

حضرت فرمودند :آسمان سوم در آسمان چهارم مثل این انگشتر منه داخل یک کویر بزرگ

وهمین جور رفت تا آسمان هفتم ...مرد پرسید آسمان هفتم چه اندازه است ؟

فرمودند :بعد آسمان هفتم عرش خداست ، آسمان هفتم درعرش مثل  انگشتر منه داخل یک کویربزرگ.

حضرت ادامه دادند : و بعد از عرش ،کرسیه ،که مثل این انگشتر منه داخل یک کویر بزرگ.

عجیبها !!! تا به حال این روایتی رو که گفتم شنیده بودی؟

تا به حال به این فکر کردی که ما در آسمان اول چقدر فضا اشغال کردیم ؟

بزار یک مروری یکنیم در آسمان اول چیا هست ؟

میلیون ها ستاره هست !میلیاردها شهاب سنگ هست ! میلیارد ها کهکشان هست !

یکی ازین کهکشان ها راه شیریه که توش هزاران ستاره هست !که کوچکترینشون خورشیده !

خورشید چندین برابر کره ی زمینه ! داخل هر کهکشان چندین سیاره هست !

زمین اندازش چقدره ؟ هفت میلیارد انسان و تعداد بی شماری موجود زنده درش هست !

 چه در دریا و چه در خشکی و.....بازم بگم  ؟

 دقت کردی ما چقدر ریزیم ؟ چقدر کوچکیم ؟

بعد از کرسی و عرش و آسمان هفتم وآسمان ششم و پنجم و چهارم و سوم و دوم و آسمان اول

و کهکشان ها و کهکشان راه شیری و ستاره ها و شهاب ها و سیاره ها و  کره ی زمین و

وسعت آبها .....بعد از همه ی ایناها تازه ما میشیم بزرگترین مخلوق خدا !!!!!  

حالا نگاه کن خود خدا چقدر بزرگه ؟؟؟!!!!

بعد به این فکر میکردم که ما چقدر راحت به این خدای بزرگ دهن کجی میکنیم !

با چه اعتماد به نفسی خلاف دستورش عمل میکنیم !

همه ی اینا رو گفتم واسه این سوالم : ؟

خدایی که اینقدر بزرگه ،وقتی ما داریم مرتکب گناه میشیم ، مثلا فرض کن نماز نمیخونیم !

چجوری به ما نگاه میکنه ؟ با اخم نگاه میکنه ؟ با غم اندوه نگاه میکنه ؟ با یاس و ناامیدی ؟

اخم توام با صبر ؟ شکایت و خشم ؟ بی اعتنایی ؟

چجوری ما رو نگاه میکنه در همون لحظاتی که داری گناه رو انجام میدیم ؟

شنیدی میگن کسی که زنای محسنه مرتکب بشه گناهش عرش خدا رو میلرزونه ؟!!!

خدا درون لحظه چجوری ما رو نگاه میکنه ؟

ای خدای عجیب ! اون روزی که داشتم اون خلاف سنگین رو مرتکب میشدم تو چجوری نگاه میکردی ؟

با اخـــم ؟!!! شاید با خودت میگفتی : یک موجود خلق کردم به نام حیوان ، بهش قدرت دادم ،

 جرعت دادم ، نیرو دادم دندان های محکم و برنده دادم ، اما جرعت نداره از دستور من سرپیچی کنه !

در مقابل یک موجودی خلق کردم به نام انسان نه دندون های خطرناکی داره ! نه قدرتی داره !

 نه شوکتی داره ! نه توان و نیرویی اما دائم در حال مخالفت با دستورات من !

آیا من قدرت اینو ندارم که با یک اشاره جای انسان و حیوان رو باهم عوض کنم ؟

با غم و اندوه؟!!! گفتی : آی فرشته ها ، ملائکه، جن و انس .....

بیاید ببینید جه کسی داره با من مخالفت میکنه ! انسان !!!اشرف مخلوقاتم !عزیزترینه آفریده هام !

مشاورم ! معاونم ! کسی داره با من مخالفت میکنه که هیچ کمی و کاستی از جانب من نداشته !

کسی داره به من دهن کجی میکنه  که از حیث عقل و شهوت در بند نبوده ...زندانی نبوده ....

ای کاش میفهمید چه جایگاهی رو این بالا براش تدارک دیدم ....چقدر مفت خودش رو فروخت !!!

با خشم و غضب؟!!!!خدا یا میترسم از روزی که تو منو با خشم و غضب نگاه کنی ! بهم بگی :

ای بنده ی گنه کار ! ای ملعون ! نمک نشناس ! از کودکیت فراموش کردی ؟ از نوجوانی و جوانیت

 فراموش کردی ؟ گناهان و بی آبرویی هایی که درون زمان مرتکب میشدی رو بخاطر داری ؟

به یاد داری که اگر هرکدوم از معصیت ها تو رو مردم متوجه میشدن حتی اجازه نمیدادند جنازت رو

دفن کنن ؟!؟!ای ملعون فراموش کردی من چقدر ستاریت بخرج دادم ؟

حالا اینه جواب اونهمه ستاریت ؟هنوز قصد توبه نداری ؟

به خاطر داری چقدر بی پروا و گستاخانه گناه میکردی ؟ مردم آزاری میکردی ؟

مثل اینکه فراموش کردی چه کسی تورو حفظ کرده !

یادت میاد برای مدتی تو رو رها کردم  و مردم باهات چیکار کردن ؟به خاطر داری تا مردم خلافت رو دیدند

 دست و پاهات رو گرفتن و انداختنت گوشه ی زندان ؟!مهربونی های منو قدر ندونستی!

من هزاران گناه ازت دیدم و چشم پوشی کردم !اما مردم در اولین خطا که ازت دیدن تو رو تنبیه کردن !

به یاد داری در زندان چقدر تنها بودی ؟ یادت میاد چقدر منتظر توبه ات موندم ؟

دست به دعا برداشتی و من چقدر سریع بخشیدمت !

اخم توام با صبر!!!؟؟و خدایا چقدر امیدوارم به این طرز نگاهت ....منو یاد خوف و رجا میندازه !

صبر میکنی بر معصیت ها .... اخم میکنی بر پرده دری ها ....

چقدر ملائکه و فرشته هات روی تو تعصب دارند ! وچقدر از معصیت های من پیش تو شکایت کردند !

و تو کریمانه فرمودی : من یک چیزایی رو میدونم که شماها نمیدونید !

وقتی بی قید و بندی هام رو دیدی ، اخم کردی و به ملائکه ی عذاب فرمودی :دست نگه دارید

 اینبار هم دست نگه دارید ،این بنده ی من توبه میکنه .....یک روزی برمیگرده تو آغوش خودم .....

با بی اعتنایی!!؟ وچقدر میترسم که نگاه خدا یک نگاه با بی خیالی باشه !

یعنی با خودش بگه :باشه بنده ی گنه کار من ، هرچی دوست داری در دنیا عیش و نوش کن !

هر چقدر که دوست داری فرعون بازی دربیار ....!من خودم رو میزنم به در بی خیالی ،

اصلا شتر دیدی ندیدی ! اصلا امکانات هم دراختیارت میزارم تا تو خودت رو غرق دنیا کنی !

اجازه نمیدونم نسیمی از توبه بیاد به سمت تو ....وعده ی ما روز قیامت یوم الحساب .

واقعا خدا با چه مدلی نگاهمون میکنه !؟

تا به حال بهش فکر کردی ؟تا به حال از نگاه های خدا خجالت کشیدی ؟

فرض کن در یک اتاق وارد شدی که که خالیه و چهارتا بچه ی 4ساله و 5ساله دراونجا حضور دارند !

بعد به تو میگن در مقابل این بچه های کوچک اعتراف به گناه کن ! آیا میتونی درمقابل اونها گناه کنی ؟

من که حتی از یادآوری گناه هان و گندکاری هام خجالت میکشم چه برسه به این که بشینم و برای

عده ای اعتراف کنم !

نتیجه ای که میگیریم خییییلی خجالت آورتر از خود گناهه ......

آی رفیقا .....ما از خودمون .... از چهارتا کودک ....از یک دوربین مخفی .... از دوتا چشم ....حیا میکنیم

اما از خدا شرم و حیا نمیکنیم !

خدایا دارم دیوونه میشم ...همین .

برگشت به گذشته ی سالم

تا به حال شده به گذشته هاتون فکر کنید و حسرت بخورید ؟

شده از امروزتون خسته شده باشین و همش یاد گذشته های شیرین بیوفتین ؟

شده مشکلات امروزتون رو با راحتی های گذشته مقایسه کنید ؟

شده اشتباهات امروزتون رو با اشتباهات کودکیتون مقایسه کنید ؟

قدیما ما زندگی های ساده ای داشتیم ! دقد قه هامون ختم میشد به دفتر مشق و تکلیف شبانه.

قدیما دقدقه ای مثل داشتن گوشیه لمسی نداشتیم ! قدیما وضع مالی افراد بهتر بود ....

 دلتون برای رفتارها قدیمی تون تنگ شده ؟ برای از دست دادن اون رفتار ها حسرت میخورید؟

از هر کسی که این سوالا رو میپرسی سری تکان میده و میگه یادش بخیر ...چه روزا و شبایی بود !

تو نوجوانی وقتی نماز میخوندم اگر هواسم به خدا نبود به گناه هم نبود .

حالا که 20 سالم شده ، اونقدر ذهن رو گناه گرفته که دیگه نمیشه سر نماز هواس رو جمع خدا کرد.

گاهی شده گریه ات بگیره واسه اون روزهایی که با خدا رفاقتا داشتی؟اشک های بی اختیار !!!!

گاهی شده دلت تنها آرزوش این باشه که برگردی به همون سالها و بشی بنده ی حرف گوش کن

و دوست داشتنی خدا؟ تا به حال شده ؟!؟!؟!

راستی چی شدکه اینقدر تغییر کردیم ؟

چی شدکه این آلودگی و زنگزدگی رو به پاک بودن ترجیه دادیم؟

چرا ما از اون بنده ی به اصطلاح دوست داشتنی خدا فاصله گرفتیم؟

هر چی پیشرفت کردیمو تحصیلاتمون بالاتر رفت از خدا و دین و مذهب فاصله گرفتیم ....

چرانتونستیم دنیا و خدا رو باهم داشته باشیم ؟هر چی فکر میکنم فقط یک دلیل براش پیدا میکنم .....

چون ارزشهامون رو تغییر دادیم !!!

ما انسان ها هر چیزی که در ذهنمون ارزشمند باشه ، همون میشه برامون ارزش .

یادت میاد وقتی از سفر مشهد بر میگشتی با امام رضا چقدر قول و قرار گذاشتی ؟!!!

چی شد اونهمه قول و قرار ؟ یک ماه ، دوماه بعد همش به باد فراموشی سپرده شد !

دیگه قول و قرارامون با خدا ارزش قدیم رو نداره .

چون ارزشها تغییر کرد و دوباره دل رفت سمت افراط گرایی (افراط در هر زمینه ای)

دوباره ذهن شروع میکنه رویا پردازی و از اصل  (خدا) دور میشه .

 و همه ی اون رویا ها ...برای ما میشه ارزش . به رویا هامون اهمیت میدیم ،

 قراره چیکاره بشیم ؟ چه کارایی بکنیم ؟چیا بدست بیاریم و.....

و چون این ارزشهای رویایی ، با خدای متعال در تناقضه ،ما رو از خدا دور نگه میداره.

گاهی رویاها تنها نیستند که ما رو از ارزشهای واقعی مون دور میکنند :

والدین ،استادان و مربیان ،تلویزیون ،رسانه ها ،فیلم ها و سریال ها ،مسئولین مملکتی

دوستان و آشنایان ،دختر عمه و پسر دایی ،دختر خاله و پسر خاله  و هزار کوفت و زهره مار دیگه ...

"درون یکی .... بیرون یکی"

کسی که میخواد دوباره برگرده به اون دنیای گذشته و باید حالتش با رفتارش یکی باشه .

من نمیدونم و کار هم ندارم که شما خوب بودن رو در چه چیزهایی میدونید !

اما هر چیزی رو که خوب میدونید باید حالاتتون رو با رفتارتون یکی کنید تا جواب بگیرین .

مثلا شما میخوای استراحت کنی باید حالتش و رفتارش رو یکی کنی

( حالتش = خوابیدن ) .... (رفتارش = دراز کشیدن)

شما نمیتونی ایستاده استراحت کنی باید دراز بکشی .ایستادن و خوابیدن باهم منطبق نیستن.

اگر میخوای نماز خوبی بخونی باید حالت ها و رفتارها تو ، با هم منطبق کنی .

نمیشه آدم نماز خوبی بخونه ،از اونطرف دروغ بگه ، دزدی کنه ، کلاه بزاره سر مردم و....

حالا چرا بعضی اوقات دنیای ما باهم منطبق نمیشه ؟چندتا دلیل داره :

"منشا همه ی مشکلات "

(اول نداشتن عقـــل)

یا تا به حال نشنیده که رفتارهای بد چه تاثیرات بدی روی انسان میزاره، یا شنیده و به اثراتش فکر نکرده

وکسی که فکر نمیکنه یعنی عقل نداره .

مثلا میدونه اذیت کردن مردم و حیوانات، قلب انسان رو  شقی میکنه بی تفاوت به اطراف میکنه.

بعد با این دل شقی و سنگ انتظار داره نماز آیت لله بهجت هم بخونه ؟

سر نماز خمیازه میکشه! چرا ؟موقع قرآن خوندن چشاش سنگین میشه ! چرا ؟

موقع حرم رفتن اشک نداره ! چرا ؟ چرا تا میخوام نماز بخونم بی حوصله میشم ؟

(دوم داشتن غرور و تعصب)

گاهی اوقات کوچکترها چیزهایی رو متوجه میشن که ما بزرگتر ها متوجه اون قضیه نمیشیم.

یا ما بزرگتر ها اشتباهی رو مرتکب میشیم و کوچکتر ها اونو به ما تذکر میدن .

آیـــــا اشکالی داره ما از کوچکتر از خودمون درس بگیریم ؟!!!!

اما گاهی اوقات یک کوچکتر اشتباه منه بزرگتر رو بهم گوش زد میکنه و من برای اینکه کم نیارم جلوش

و خجالت نکشم یا توجیهی برای این عمل اشتباهم میتراشم یا با لجبازی به کارم ادامه میدم.

(سوم نداشتن اعتماد به نفس)

حق داره .... همه ی ما یک درصدی از اینده ترس و اضطراب داریم . اما نباید این ترس و اضطراب

باعث بشه ما رفتار های اشتباهمون رو تغییر ندیم .وقتی ما رشد میکنیم که به نفسمون فشار بیاریم .

 درین شک ندارم ....چون خودم امتحانش کردم .

و تو بدون بعد از هر سختی که برای تو پیش میاد تو یک درجه تا 100 درجه تغییر میکنی .

 (چهارم لذت هـــای کاذب گناه)

گاهی این گناهان ما لذت هایی رو به همراه خودش داشته که حالا مانع از تغییر ما میشه .

مثلا کسی که دزدی میکنه خودش میدونه داره گناه بزرگی رو مرتکب میشه  اما چون لذت پول مفت

براش خوشایند بوده الان دیگه نمیتونه اون رفتار زشتش رو تغییر بده .

کسی که شرایط ازدواج رو نداره و از طرفی لذت کاذب خود ارضایی زیر زبونشه ...

هیچ وقت نمیتونه خودش رو از شر این گناه بزرگ خلاص کنه !

"راه حلی برای مشکلات"

(راه حل برای نداشتن عقـــل)

تا نپرسی نخواهی فهمید . امام علی میفرمایند :ندانستن عیب نیست ،نپرسیدن عیب است .

باید این غرورت رو بشکنی و یا اگر تنبلی داری این تنبلی رو کم کم ترک کنی .

و دنبال اشتباه و راه حل اشتباهاتت بری .بری دنبال علم اخلاق و بهش عمل کنی .

درین زمانه کسی منتظر تو نمیمونه تا اگر یک موقع جا موندی از قافله سریع دستت رو بگیره

و نجاتت بده .برو اشتباهاتت رو در کتب روانشناسی ، دینی ، پیدا کن و اصلاحش کن .

که البته بنده تا به همین الان نتونستم یکدونه از اشتباهاتم رو توی کتب روانشناسی پیدا کنم .

بهتون توصیه میکنم برید کتاب های اخلاقی دین اسلام رو بگیرید و بخونید ،

اونجا صفات بد و صفات خوب رو نوشته و کار ما رو برای پیدا کردن بدی هامون راحت کرده .

امام خمینی استاد اخلاق بودن در زمان خودشون ، کتاب های زیادی هم دارن ،

 برید بخونید استفاده کنید .کتاب نصایح آیت لله مشکینی خیلی مفیده ....و دیگر کتوب .

(راه حلی برای داشتن غرور و تعصب)

حرف حساب رو باید پذیرفت حتی اگر از زبان کسی خارج شده باشه که من بسیار ازش متنفرم .

گاهی انسان از صحبت های یک فرد ملحد میتونه مطلب خوب و مفید استخراج کنه .

گاهی یک اوستا بنای بی سواد ، میتونه معلم اخلاق باشه برای زندگی من .

نه اینکه هر حرفی رو فبول کنی !؟! نه.....اول گوش کن ،راجبش فکر کن، اگر اشتباه بود،

سازنده انتقاد کن و اگر دیدی درسته با آغوش باز مطلب رو بپذیر و بهش عمل کن .

 اینجوری همیشه گوشهات ،قلبت ،مغزت و کلا سلول های بدنت آماده ی دریافت مطالب هستن .

برای افرادی سخته دست از غرورشون بردارن و بشینن پای منبر کوچکتر از خودشون .

 (راه حلی برای کسب اعتماد به نفس)

اگر با فکر و تدبیر این مسیر رو انتخاب کردی و به آینده اش امیدواری چرا پس از انجامش میترسی ؟

یقیین کن کارت درسته و انجامش بده .آدم از آدم شدن نباید بترسه یا اضطرابی داشته باشه.

به محض اینکه موقعیتی برای آدم شدن پیدا شد درآغوش بگیرش .

شما مسیره تغییر رو انتخاب کردی و یقیین داری که درسته !

تغییری که به سمت خوبی ها باشه اصلا نیازی به فکر کردن و مشورت کردن نداره .

در کار خیر حاجت به هیچ استخاره نیست .....چه کاری خیرتر و احسن تر از خودسازی ؟

(راه حلی برای لذت های کاذب گناه)

وقتی میخوای یک عمل بدی رو انجام بدی که برات درصدی لذت کاذب داره ،سریع فکر خودتو رو

مشغول به بدی ها و ضرر های اون عمل کن .مثلا دزدی بی ابرویی میاره ،زندان داره ،جریمه داره ،

شلاق داره ،آخرت انسان نابود میشه ،حالا یکمی دستمون تنگ شده اشکالی نداره صبر میکنیم .

مشروب میخوای کوفت کنی سری به این فکر کن که از خود بی خود میشی ،

کار های خطرناک انجام میدی ،سلول های مغز رو از بین میبره ،باعث سکته میشه ،بی آبرویی داره ،

خدا تا چهل شبانه روز دلش نمیخواد صداتو بشنوه .دل امام زمان رو شکستی و غیره .....

یک یاعلی محکم میخواد ....یک تغییر اساسی با پشتکار مردونه میخواد ....یک یاعلی محکم .

جمله ی قشنگی از بزرگی یادم اومد : کاسه ی رنج خود را لبریز کنید تا متحول شوید .


کوچکتر از متن :

والا من تابحال این حرفهایی که میزنم رو در هیچ کتابی نخوندم و ندیدم

اگر دیده بودم جسارت نمیکردم و عین جملات همون کتاب رو مینوشتم ....

اگر کسی با نظرات من و دیدگاه های من در هر کدوم از مطالب قبل و آینده مخالفه بیان کنه !

و یا بر عکس اگر موردی به ذهن تون میاد که میتونه مطلب رو کامل کنه صمیمانه میپذیرم .

خدا به همراتون یاعلی

 

یکجا خداست که جلوتو میگیره

عده ای همیشه دنبال پاداشن ...

دنبال این هستن که اگر کاری برای دیگری یا حتی برای خدا انجام میدن سریع مزد اون کار رو دریافت کنند.

خدا هم کارش بی حساب کتاب نیست که حالا جناب عالی فلان کار خیر رو انجام دادی سریع پاداش بده .

مثلا نوجوون چهل شب نماز شب میخونه !!!

شب چهلم میگه ای خدا چرا من  مرده زنده نمیکنم ؟چرا شفا نمیدم ؟

قراره کار فقط برای خدا باشه ...اگر مزدی بهت دادن که نوش جانت اما اگر ندادن خوب برای پروردگارت

و صاحب یک خدمتی رو که وظیفت هم بوده انجام دادی .

در عین مذهبی بودن و باخدا بودنمون ....منتظر این هستیم که بعداز هر عملی پاداش بگیریم

و عده ای از ما این قانون رو قبول نداریم !!!اگر خدامزدمون رو نداد خودمون دست به کار میشیم.

یا اون کار خیرمون رو جار میزنیم ....(ریــــا )  یا بزرگ جلوش میدیم (دروغ )

کار رو دست خدا نمسپاریم .... اجازه نمیدیم خدا هرموقع خودش صلاح میدونه ما رو بالا ببره .

برای همین خدا گاهی اوقات جلوتو میگیره ... (برای من زیاد اتفاق افتاده )

مثلا تو بسیار زبان فصیح و نافضی داری و به راحتی میتونی برای یک جمع بزرگ سخنرانی کنی  

و جوری سخنرانی کنی که هیچ کس نتونه سوتی ای از حرفات بگیره. اما اهل ریا هستی .

میخوای این قدرت حرف زدنت رو به رخ دیگران بکشی ...اینجا خدا جلوتو میگیره .

تو که اونقدر زیبا سخن میگفتی حالا که میخوای ریـــا کنی و نیتت از حرف زدن حل مشکلات  

و گره ها و رسوندن افراد به خدا نیست زبانت و لحنت و سخنانت میشه الکن .

چرت وپرت تحویل مردم میدی .....

برای ساعاتی هر چی میخوای حرف بزنی و نطق کنی و حرف زدنت رو به رخ دیگران بکشونی نمیشه .

چند وقت پیش با پدرم داشتیم حرف میزدیم من میخواستم محض ریا (قربتن الا لله )

جریانی رو برای بابا تعریف کنم !آقا هر چی خواستم حرف بزنم به "ته ته پ ته " افتاده بودم .

اصلا نمیشد حرف بزنم آخرشم بجای اینکه نشون بدم چقدر قشنگ برای اون آدم مغرض نطق کردم .....

رسید به جایی که الکن بودن زبان خودم رو به پدرم ثابت کردم .

آقا جون ریا نکن ....واسه چی اینقدر گنده میای واسه مردم ؟

حالا اگر راست باشه که میشه ریــــا !!!اگر دروغ هم باشه که میشه خالی بندی و گناه ...!!!!

اگر یک کار مثبتی انجام دادی و یا در جایی شانسی آوردی و ویا چیز خوبی در دستو بالته

اگر دوست داری اون رو از دست ندی و ادامه داشته باشه

و خدا بخاطر صبرت اون محسنات رو اضافه کنه لطفا دربارش با کسی حرف نزن.

جنبه داشته باش .... خدا خودش به مورور زمان بزرگت میکنه .

و خدا گفته که  تو کار نیک کردی ریــــا نکن من کار کوچیک تو رو در چشم مردم بزرگ جلوه میدم .

بطور مثال شما در جایی از حق مظلومی حمایت کردی یا با لحنت یا با عملت یا با مال و جانت !

و منتظری خدا این عملت رو به چشم مردم بزرگ جلوه بده و مردم بفهمنند که تو آدم خیری هستی و جوانمردی .

اما هرچی منتظر میشی میبینی خدا اون عملت رو به چشم دیگران جلوه نداد.

دو دلیل داره که اولین دلیلش اینکه:

خدا میخواد تو اخلاص در کار رو بفهمی و یاد بگیری !

خدا میخواد تو عادت کنی که کار خیر رو صرفا برای ثواب انجام ندی  

و اگر یک زمان هواست نبود فراموش کنی ،به طور غیر ارادی و ناخودآگاه فراموش کنی  .

اونجاست کار میشه برای خود خدا بعد پاداشی که خدا برای کار خالصانه میده هزاران برابر بیشتره....

 دلیل دومش هم اینکه:

خدا میخواد ببینه تو واقعا صبرت چه اندازه است و اگر خدا کارتو رو جلوه نداد

خودت میری سمت تعریف و تمجید از خودت یا نه میگی کار ما برای خدا بود

مزدمون رو هم از خودش میخوام ! چیکار دارم که مردم بگن به به .احسنت گفتن مردم به چه دردم میخوره ؟

تو دنبال این نباش که خودتو به همه نشون بدی تو دنبال این نباش که هنره خودتو به همه اثبات کنی.

شما اگر نیتت از انجام کاری کسب شهرت و مقام نباشه به خودی خود در چشم مردم گل میکنی

چون مردم میفهمند ،درک میکنند و مردم از آدمهایی که خودشون رو

به در و دیوار میزنن تا در دل اونها جا باز کنند برای کسب شهرت اصلا خوششون نمیاد .

تازه این یک طرفه داستانه ، طرفه دیگه خداست که میفرماید :

 تو خودت رو بزرگ ندون من خودم  از مسیری که به صلاحته ، تو رو به شهرت میرسونم .

دنبال شهرت مردم نباش ، من دوست دارم تو شهرت رو از خودم بخوای ،میدونی چرا؟

چون شهرتی که من بهت میدم رو فقط خودم میتونم ازت بگیرم.

 چرا میری سمت شهرت هایی که زودگذره؟!  مردم با کسی عقد اخوت نبستن.

تا زمانی که تو سودی براشون داشته باشی بیادتن !

فردا روز که از مد افتادی و بدرد افراد بادمجون دور قاب چین نخوردی ،

همونا که تو رو مشهور کردن از شهرت میکشنت پایین و یکی دیگه رو جات میزارن.

زمانی که توان تو در سرویس دهی تموم شد رفته رفته میزان اعتبار تو و شهرتت هم کاهش پیدا میکنه

هر چند منکر این نمیشم که باید تمام تلاشت رو بکنی تا درکاری که هستی و رشته ای که هستی گل کنی .

خیییلی از افراد تنبل و بیکار که میگن آقا کار نیست !کار کجا بوده ؟

باید استعداد خودشون رو پیدا کنند و سعی کنند در همون رشته گل کنن.

وقتی در رشته ای گل کردی و استاد شدی دیگه نیازی نیست تو دنبال کار بگردی

دیگران میان دنبال تو برای کار ....پس نگو کار نیست ....کار هست ...

شما چون عورضه ی کار کردن رو نداری یکی دیگه از تنبلی تو سوءاستفاده کرده

وجایی که تو قرار بوده رئیس باشی رو پر کرده .

 خدا به همراتون یاعلی

 

بـــرخورد با افراد مغــرض

عده ای از ما (از جمله خود بنده) وقتی با افرادی برخورد میکنیم که واقعیت رو میبینند اما قبول نمیکنند

زود برآشفته میشیم ، عصبی میشیم ، داغ میکنیم و جنجال راه میندازیم.....

مثلا از یک آدمی اشتباهی رو میبینی و سعی میکنی به هزار روش مختلف بهش ثابت کنی

که این کاری که کردی اشتباه بوده اما اون فرد با هزار دلیل و برهان علکی منکر قضیه میشه

بعد از مدتی میبینی همون فرد داره کسه دیگه ای رو که همون اشتباه رو مرتکب شده

امر به معروف و نهی از منکر میکنه !!!! آدم دوست داره مغز اینجور افراد رو زیر دندوناش له کنه !!!

 خوب بابا توکه خودت قبول داری این کارت اشتباهه چرا قبول نمیکنی ؟

حالا تکلیف چیه ؟ باید با اینجور افراد چطور برخورد کرد ؟باهاشون قطع رابطه کرد ؟ تحملشون کرد ؟

 گلاهی اوقات این افراد نزدیکترین شخص ها به انسان هستند!اینجا تکلیف چیه ؟

 با افراد مغرض اصلا نباید جانب افراط رو بگیری

نباید جنجال راه بندازی بخاطر اینکه از فلانی فلان اشتباه رو دیدی ؟!؟!؟

اون دینش مشکل داره شما امر به معروف کن ... ایا قبول میکنه یا نمیکنه به تو ربطی نداره !

همون خدایی که فرعون رو آفرید و میگفت "بنده ی من فرعون"خدای این بنده ی مغرض هم هست .

خدا باید نگران این بندش باشه .....چرا تو حرص یخوری ؟

ماها بعضی اوقات دلمون برای چیز هایی میسوزه که نباید بسوزه!

چرا منو راهنمایی میکنی وقتی میدونی من روزمرگی هام با تو فرق داره ؟!

چرا علی صفار که میدونه فاز فلانی با با فاز خودش متفاوته ، دائم در حال موعظه کردنشه ؟

بابا اون فکرش ... آرزوهاش با تو فرق میکنه !!!

چرا میخوای بزور اون رو از مسیری که انتخاب کرده بیاری تو مسیر خودت ؟

شاید مسیر تو با شخصیت اون فرد سازگار نباشه !!!! بابا اصلا زندگیه اون به توچه ؟!؟!؟

به داستانی که میگم خوب دل بده :

عطر فروشی رفت سراق یک چاه کنی بهش گفت بیا برای ما یک چاه فاضلاب بکن .

چاه کن گفت باشه فردا میام .

فردا اومد تا وارد خونه ی این شخص عطر فروش شد از بوی عطر غش کرد .

هر چی آب آوردن ،گلاب آوردن این هی حال بدتر شد.

تا این که یکی از رفقای این چاه کن از راه رسید و گفت آقا چیکار میکنی ؟!! کشتینش دیوانه ها !!!

این تا بحال بوی خوش به مشامش نرسیده !توالت خونتون کجاست ؟سریع اینو منتقل کنین اتاق wc !

آقا اینو بردن توی دستشویی یکمی که گذشت دیدن رنگ و روی این آقای چاه کن برگشت و بهوش اومد .

ازش پرسیدن چی شد چرا حالت بد شد ؟

گفت بابا این چه بوی گندی بود که توی خونتون میومد ؟خفمون کرد آمو؟

عطر فروش گفت بابا این بوی عطره ! بوی گلابه ! بوی گند چیه ؟؟

چاه کنه وسایلشو برداشت گذاشت رو کولشو رفت از درب خونه بیرون و گفت :

این درب توالت تون رو باز بزارین یکمی بوی خوش بیاد تو خونتون !

منظور اینکه گاهی اوقات حتی ژنتیک افراد جوریه که ما نمیتونیم تغییرش بدیم !

بقول پدرم درخت تا نهاله و خشک نشده میشه حالتش داد و کج و راستش کرد

اما اگر همونجور کج بزرگ شد و تنش خشک شد دیگه نمیتونی صافش کنی ،

اگر به زور هم متوسل بشی اون شاخه راست نمیشه ، میشکنه .

امر به معروف واجبه؟ میدونم ........ نهی از منکر واجبه ؟ اونم میدونم .......

اینم میدونم که دست دیگران رو گذاشتن تو دست خدا چقدر لذت داره ! چقدر ثواب داره !

اما وقتی خودش از بد بودن خودش داره لذت میبره ، تو فقط میتونی براش دعا کنی .

شاید این فرد عشقت هم باشه !!!!

اشتباه عشقت رو انتخاب کردی برادرم و خواهرم .....

هنوز هم میخوای اشتباهت رو ادامه بدی ؟دل بکن !

 شاید سخت هم باشه ....که صد در صد هم سخت و دشواره ....

 وقتی ببینی کسی رو که دوستش داری رو داری از دست میدی .....

اما اون تناقض داره با فرهنگ تو ،با افکار تو ،با خانواده ی تو ، با مسیر تو و با شاخص های تو ....

چطور میخوای اینهمه تناقض رو حل کنی ؟

گاهی اوقات که این مطالب رو مینویسم گریه ام میگیره

ازین که هر چی توی گوش عده ای از نزدیکانت حرف میزنی  انگار نه انگار که نگرانشونی ،دلواپسشونی!

 و مجبوری با اینکه خیلی دوستشون داری ولشون کنی

تا سرشون به سنگ بخوره و خودشون دوباره برگردن به جایی که اول بودن.

"دوستی با افراد مغرض"

افرادی تصمیم میگیرند برن تو جمع یک عده مغرضه کافر تا اونها رو بکشونن سمت دین .....

و اتفاقا دین خودشون رو هم از دست میدن ( میان ابرو رو درست کنن میزنن چشمم کور میکنن)

پس توصیه میشه با اینجور افراد اصلا قاطی نشیم.

حالا شما اومدی به عنوان یک پسر ..... عاشق دختری شدی که قید و بندی نداره

کسیه که دین داشتن یا نداشتن براش مهم نیست، اهمیتی نداره .

و با خودت میگی میارمش تو راه ....این دختری که من عاشقش شدم انعصاف پذیره ....چادری میشه .

تو چرا به این فکر نمیکنی که این خانم با این طرز تفکر قرار چه جور مادری برای فرزندانت باشه ؟

دختری که الان پوشیده بودن و ارتباط با جنس مخالف ، براش چندان اهمیتی نداره !!!

چجور همسری برای تو و چجور مادری برای پسرا و دخترای تو خواهد بود ؟

ووقتی شما عاشق میشی کلا مغزت میشه "shut dowe " !!!! توان انتخاب درست رو نداری .

و اگر کسی رو نداشته باشی که راهنماییت کنه شما مسیر اشتباه رو انتخاب میکنی .

خدا به همراتون یاعلی